تحقيقي جالب و گويا (2) از كاشمر -ترشيز-از عليرضا امامي
طی دوران اقامت استاد علیپور در کاشمر، بسیاری از طراحان- از جمله استاد غلامحسین اسکندری که پنجاه سالگی را پشت سر می گذاشت- به شاگردی وی رفتند و به فراگیری و تکمیل دانسته های خود پرداختند. پس از مراجعت استاد به مشهد، تا مدتها نیز پیروی از سبک وی، شیوه کار بسیاری از طراحان کاشمری و حتی طراحان شهرهای مجاور بود.
ج: از سال 1350 تا 1360
با وجود بازار خوب و مناسب قالیهای کاشان، به ویژه در بخش صادرات، بافندگان کاشمری نتواستند چندان موفقیتی در عرضه و فروش قالیهای سبک کاشان کسب نمایند. شاید کیفیت پایین بافته های کاشمر که مطابق با کیفیت واقعی قالی اصیل کاشان نبود، عامل عدم کسب این موفقیت باشد. استفاده از کرک به جای پشم برای پرز فرش از اهم ویژگیهای قالیهای این دوره ده ساله می باشد.
د: از سال 1360 تا 1366
از سال 1360 با روآوردن بافندگان به بافت قالی با طرحهای اصیل خراسان به ویژه انواع نقشه های افشان و لچک ترنج شاه عباسی با گلهای درشت، مختص فرشهای مشهد و نیز با بازگشت به طرحهای اصیل منطقه از جمله طرح زیر خاکی، دوره جدیدی در قالیبافی کاشمر آغاز شد. بازار نسبتاً مناسب طرحهای مشهد، به ویژه با رنگهای روشن و استفاده از گلهای بزرگ شاه عباسی، از جمله عوامل مهم این تغییر شیوه بود. البته تولید و عرضه قالیهای سبک کاشان در این مدت نیز به طور پراکنده ادامه داشت.
ه. از سال 1366 تا به امروز
از سال 1366، وجود بازار عالی و استثنایی فرش نائین در داخل و خارج از کشور- که نفوذ آن در خراسان سریعتر از دیگر استانهای کشور انجام شد سبب شد تا خیل عظیمی از بافندگان کاشمر، پس از گذشت چند سال از نفوذ این طرحها در خراسان، عاقبت تسلیم شده به طور فزاینده ای به عرضه قالیهای با این شیوه مبادرت ورزند. این رویه همچنان در کاشمر و روستاهای مجاور آن ادامه دارد و محور اصلی تولیدات فعلی این منطقه را تشکیل می دهد.
- ساختار
- طرحهای رایج
در حال حاضر، طرحها و نقوش مورد استفاده در کاشمر را از حیث تولید، می توان به شرح ذیل طبقه بندی کرد:
1- طرحهای نائین
2- طرحهای کاشان
3- طرحهای تصویری
4- طرحهای گل فرنگ جدید
طرحهای تصویری سالیان درازی است كه مورد توجه طراحان و بافندگان کاشمری قرار دارد. اما معلوم نیست با توجه به عدم مهارت بافندگان کاشمری در بافت این نوع طرحها به دلیل رجشمار و شیوه بافت آنها- علت اصرار آنها بر عرضه قالیهایی منقش به تصاویر مینیاتور و امثال آن چیست؟ طرحهای گل فرنگ با رنگ آمیزی خاص قالی کاشمر، دیر هنگامی است که مورد توجه بافندگان و طراحان کاشمری قرار گرفته، ولی عرضه و تولید آن همواره به طور پراکنده ادامه داشته و نمی توان شروع و گسترش آنها را به دوران خاصی نسبت داد.
- رنگبندی
- رنگرزی
در حال حاضر حدود 10 کارگاه رنگرزی فعال در کاشمر، تأمین کننده بخش مهمی از مواد اولیه کارگاههای قالیبافی کاشمر و حومه آن می باشند که رنگهای جوهری به ویژه رنگهای وارادتی از کشور چین، بخش مهمی از مواد مصرفی آنها را تشکیل می دهد. اگر چه استفاده از رنگهای گیاهی به طور محدود توسط تولید کنندگان جزء انجام می گیرد، ولی تعداد آنها بسیار ناچیز است و نمی توان بر آنها تأکید نمود.
نوع رنگ لاکی مورد استفاده در قالیهای کاشمر را می توان یکی از وجوه تمایز و شاید هم تشخیص بافته های این ناحیه قلمداد نمود. این نوع رنگ لاکی که در مناطق دیگر به لاکی گلخاری شهرت دارد، سالیان درازی است که کاربرد وسیعی در بافته های کاشمر دارد و کاربرد آن در قالیهای سبک کاشان، چه در گذشته و چه در حال حاضر، در خور توجه است.
نوع گره مورد استفاده در قالیهای کاشمر و حومه آن، گره فارسی است، اما در کنار آن به طور پراکنده و محدود از گره ترکی نیز استفاده می شود. شیرازه کلیه قالیهای کاشمری، پس از اتمام بافت انجام می شود. همچنین پرداخت و قیچی کردن گره ها پس از اتمام فرش، توسط کارگاههای پرداخت، با استفاده از قیچی های برقی انجام می شود. دارهای این منطقه، اغلب چوبی است و در سالهای اخیر استفاده از دار آهنی و یا کاربرد آهن در بخشی از آن رواج یافته است. به نظر می رسد شرکت سهامی فرش ایران در حال حاضر بزرگترین استفاده کننده از دارهای آهنی در سطح منطقه است. چله کشی کلیه قالیهای کاشمر به صورت معروف به ترکی و بر روی دار قالی انجام می گیرد. در حال حاضر پشم، به عنوان ماده اصلی قالیهای کاشمر، در کنار کاربرد محدود ابریشم در قالیهای سبک نائین ، مواد اولیه مورد استفاده در قالی کاشمر را تشکیل می دهند.
از دیگر نکات قابل توجه در قالیهای امروز کاشمر، به ویژه قالیهای سبک نائین، سفید نمودن کلافهای پشم قبل از استفاده است. به عبارتی می توان گفت، کلیه خامه های سفید مورد استفاده در قالیهای سبک نائین، قبل از بافت، یک بار دیگر به وسیله رنگهای سفید رنگرزی می شود و باعث درخشش کاذب و بیش از حد نخ سفید در بافت فرش می شود. دلیل این امر هنوز روشن نشده و این اولین باری است که به چنین شیوه ای برخورد می کنیم و با وجود پرسشهای مکرر جواب قانع کننده ای از سوی رنگرزان وبافندگان ارائه نشده است.
شاید یکی ازدلایل این امر، استفاده از پشمهای نامرغوب باشد که به علت عدم سفیدی و یک دست بودن اقدام به رنگ نمودن آنها می نمایند. به هر صورت این امر خود دلیلی برای کاهش مرغوبیت و تنزل کیفیت نخهای خامه مورد استفاده در این منطقه است. بیش از 70% نخهای پنبه مصرفی از اصفهان و بقيه از کارخانجات مشهد تأمین می گردد.
»» 1ـ1ـ تعداد جمعيت
از جمعيت شهرستان كاشمر تا قبل از سال 1335آمار دقيقي در دست نيست نخستين آمارگيري نفوس و مسكن در آبان ماه 1335در سراسر كشور انجام شد . بر اساس سرشماري سال 1335جمعيت شهرستان 93.645 نفر بوده است . اين رقم در سال 1345 معادل 7561/1 ،
در سال 1355،به 147.758 نفر،در سال 1365به 217.417 نفر افزايش و بالاخره در 1375 برابر 186.765نفراعلام شده است .
»» 2-1 توزيع جمعيت شهرستان
در جدول زير جمعيت شهرستان كاشمر بر اساس سكونت گاه شهري و روستايي آورده شده است .
جدول شماره ي 5 – جمعيت شهرستان به تفكيك مناطق شهري ،روستايي در مقاطع زماني مختلف
|
سـال |
1335 |
1345 |
1355 |
1365 |
1375 | |||||
|
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد | |
|
مناطق شهري |
13299 |
2/14 |
17065 |
9/15 |
30438 |
6/20 |
66529 |
6/30 |
77112 |
3/41 |
|
مناطق روستايي |
80346 |
8/85 |
90496 |
1/84 |
117320 |
4/79 |
150888 |
4/69 |
109614 |
7/58 |
|
كل جمعيت |
93645 |
100 |
107561 |
100 |
147758 |
100 |
217417 |
100 |
186765 ** |
100 |
كاهش تعداد كل جمعيت شهرستان در سال 1375 نسبت به سال 1365 مربوط به جدايي بخش بردسكن و تبديل آن به شهرستان است .
همان گونه كه از جدول فوق استفاده مي گردددرصد شهر نشيني كه در سال 1335برابر با2/14درصد بوده در سال 1375 به 3/41 درصد افزايش درسال1355به6/20درصد، در سال 1365به 6/30 درصد وبالاخره در سال 1375به41.3درصد افزايش يافته است به عبارتي در40سال اخير جمعيت شهر نشين شهرستان كاشمر از2/14 درصدبه3/41 درصد رسيده ،كه تحولات اقتصادي،اجتماعي در 40 سال اخير تحرك جمعيتي را در جهت شهرنشيني سوق داده است. در اين زمينه مهاجرتهاي روستايي نقش عمده اي داشته است.
»» 3-1 تراكم جمعيت
1-3-1- تراكم نسبي
تراكم نسبي جمعيت عبارت است ازنسبت بين جمعيت شهر ستان به مساحت آن اين نسبت نشان مي دهد كه در هر كيلو متر مربع چند نفر زندگي مي كنند .تراكم جمعيت شهرستان كا شمر در سال 1335برابر با7نفر بوده كه اين رقم درسال هاي 45 و 55 و 65 و 75 ترتيب 1/8 ، 1/11 ، 4/16 و 9/46 نفر در هر كيلو متر مربع بوده است .
جدول شماره 6- دهستان هاي شهرستان كاشمر به تفكيك مساحت،جمعيت وتراكم نسبي در سال 1375
|
بخش |
دهستان |
مساحت (كيلومتر مربع) |
جمعيت |
تراكم نسبي |
|
مركزي |
بالا ولايت پايين ولايت |
689 290 |
29510 11857 |
8/42 9/40 |
|
بخش خليل آباد |
رستاق ششطراز |
426 692 |
18414 19454 |
2/43 1/28 |
|
بخش كوهسرخ |
تكاب بركوه بررود |
638 839 402 |
7338 16795 6246 |
5/11 20 5/15 |
با توجه به جدول مذكور بيشترين تراكم در دهستان رستاق با 2/43 نفر در كيلومتر مربع و كمترين آن در دهستان تكاب با 5/11نفردركيلو متر مربع است .دهستان رستاق وبالاولايت به دليل نزديكي به شهر كاشمر وسهولت دستيابي به امكانات شهري وبرخورداري از راههاي مناسبتر واراضي حاصلخيز وآب نسبتاكافي از تراكم جمعيت بيشتري برخوردار است.
2-3-1-تراكم بيولوژيك
تراكم نسبي تا حدودي مي تواند توزيع جمعيت رانشان دهد .ولي وجود كوهها ، بيابانها وزمينهاي غير قابل كشت باعث مي شود تا تراكم نسبي جمعيت ملاك مناسبي براي شناسايي جمعيت يك منطقه در رابطه با امكانات و استعدادهاي اقتصادي ، درجه استفاده از خاك ، بهره وري زمين و…نباشد بنابراين براي آگاهي از فشار جمعيت بر روي اراضي زراعي از تراكم بيولوژيك جمعيت استفاده مي شود كه ازتقسيم جمعيت به مساحت زير كشت داير به دست مي آيد .
با توجه به آمار سطح زيركشت محصولات زراعي وباغي شهرستان در سال زراعي 80-79كه حدود 500/52 هكتار بوده وجمعيت شهرستان كه در سال 1380 معادل 197728نفر اعلام شده تراكم بيولوژيك در حدود8/3 نفر در هكتار ميباشد .
»» 4-1 تركيب جمعيت
بامطالعه تركيب جمعيت مي توان به روند تكامل جمعيت مورد مطالعه پي برد .تشخيص فزوني يكي از دوجنس زن يامرد برديگري داراي نتايج دموگرافيك واقتصادي نامشابه اي است.كم بودن زن در ساختمان وتركيب جمعيت موجب عدم امكان ازدواج وتوليد نسل شده وطبقه جوان وفعال جامعه را كاهش مي دهد .علاوه برتركيب جنسي توجه به تركيب سني جمعيت از اهميت بالايي بر خوردار است .چگونگي رشد جمعيت در هر سرزمين متاثر ازتركيب سني وجنسي جمعيت در آن سرزمين است. جمعيتي كه گروه جوان آن با كاهش مواجه باشد در آينده مشكلاتي راازنظر تامين نيروي فعال درپي خواهدداشت . دارابودن درصد جوان بيش از ميزان موردقبول، سبب رشد جمعيت وايجاد مشكلات فراوان در زمينه برنامه ريزي جمعيتي
خواهد بود .
تقسيمات سياسي ، اداري
كاشمر از گذشته هاي دور يكي از شهرهاي مهم خراسان بوده است واز آغاز تاكنون چند دورهي ي مهم رابه لحاظ جغرافياي سياسي پشت سر گذاشته است . دردوره ي اول يكي از شهرهاي پارت محسوب مي شده است .دردورهي دوم جزو ولايت قهستان (كوهستان ) بوده و با نام هاي كشمر ،طرثيث وترشيز معروف بوده است .
دردوره ي سوم جزو شهرهاي مهم نيشابور بوده وبا نام هاي بست وكاشمر از آن ياد مي شده است، دردوره ي چهارم جزو بيهق بوده است . دردوره ي پنجم جزو ولايت هرات بشمار مي رفته است ، دردوره ي ششم يكي ازبخش ها ي گناباد بوده و بالاخره دردورهي هفتم به عنوان شهرستان كاشمر باچهار بخش مركزي ،خليل آباد ،بردسكن وكوه سرخ وهفت دهستان به نام هاي بالاولايت ،كنارشهر ،رستاق ، بركوه ،تكاب ،شش طراز وكوه پايه مطرح گرديده است.آخرين تغييرات درمرزهاي سياسي شهرستان كاشمر با جدا شدن بردسكن و خلیل آباد وتبديل آن به شهرستان هایی مستقل انجام شده است .
برطبق جديدترين تقسيمات كشوري درسال 1375شهرستان كاشمر داراي 2 بخش به نام هاي : مركزي ، وكوه سرخ بوده ومشتمل بر 5 دهستان به قرار زير ميباشد . بالاولايت ،پايين ولايت .رستاق ،بررود ،بركوه وتكاب .
شهر كاشمر به عنوان مركز اين شهرستان، درفاصلهي 225 كيلومتري شهرستان مشهد قرار دارد. اين شهرستان از غرب با شهرستان خليل آباد، از شمال و شمال غربي، با شهرستانهاي نيشابور، سبزوار و بردسكن، از شرق و شمال شرقي، با تربت حيدريّه و از جنوب و جنوب غربي، با گناباد همجوار است.
تقسیمات کشوری
شهرستان کاشمر شامل ۲ بخش و پنج دهستان و به نامهای زیر است:
بخش مرکزی شهرستان کاشمر
دهستان بالا ولایت (کاشمر)
دهستان پائين ولایت
شهر کاشمر
بخش کوهسرخ
دهستان بررود
دهستان برکوه
دهستان تکاب (کاشمر)
شهر ریوش
»» راه هاي ارتباطي و حمل و نقل
يكي از عوامل موثر در توسعه ي اقتصادي ، اجتماعي هر منطقه وجود راههاي ارتباطي مناسب است . وجود راههاي مناسب در هر منطقه علاوه بر سهولت رفت و آمد مسافرين ، باعث رشد و شكوفايي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و … مي گردد . برخي بر اين باورند كه حمل و نقل نيروي محركه ي تو سعه است .
شهرستان كاشمر در فاصله ي 217 كيلومتري جنوب غربي مشهد در 906 كيلومتري شرق تهران واقع شده است .
»» راههاي ارتباطي اين شهرستان با ساير نقاط استان به شرح زير است :
» 1- راه كاشمر – سه راهي شادمهر : اين راه به طول 55 كيلو متر با عرض 11 متر با روكش آسفالت گرم به عنوان يكي از راههاي اصلي، شهرستان كاشمر را از يك سوي به
تربت حيدريه و نهايتاً مشهد مقدس و از سوي ديگر به جنوب خراسان و استان سيستان و بلوچستان مرتبط مي سازد.
» 2- راه كاشمر – بردسكن : اين راه به طول 43 كيلومتر و با عرض 11 متر با روكش آسفالت گرم به عنوان راه اصلي ، شهرستان كاشمر را به شهرستان هاي خليل آباد ، بردسكن و سپس سبزوار و تهران از يك سو و استان هاي يزد ، اصفهان ، فارس و بنادر جنوبي كشور از سوي ديگر ارتباط مي دهد .
» 3- راه كاشمر – نيشابور : اين راه كوهستاني به طول 125 كيلو متر و با عرض 7 متر و روكش آسفالت سرد به عنوان راه فرعي درجه 2 با جاذبه هاي زيبا و چشم انداز هاي طبيعي كوهستاني كاشمر را به نيشابور مربوط مي سازد .
گفتني است كه قبل از باز گشايي راه بردسكن به طبس و بردسكن به سبزوار ، جاده هاي شهرستان كاشمر از ترافيك بومي و منطقهاي برخوردار بوده ، با باز شدن اين راهها و بالا رفتن آمار ترافيك ، محورهاي شهرستان كاشمر نيز به عنوان جاده هاي اصلي كشوري مطرح شدند .
با اين همه توجه به روند رو به رشد جمعيت منطقه و همچنين سير صعودي ترافيك ، كمبودهايي به شرح زير در منطقه احساس ميگردد.
» 1- ساخت كمربندي شهرستان كاشمر
» 2- بهسازي و آسفالت گرم محور كاشمر – نيشابور
» 3- دو بانده نمودن محور كاشمر – خليل آباد .
اداره هواشناسي سينوپتيك (همديدي) كاشمر در سال 1365 مورد بهره برداري قرار گرفت اين اداره در حاشيه شهر كاشمر و در كنار بلوار منتهي به حضرت سيد مرتضي واقع بوده كه در زميني كاملاً استاندارد و حدود يك هكتار و به دور از موانع طبيعي قرار دارد ، ايستگاه مذكور داراي پلات فرم ( سكوي نصب ادوات هواشناسي ) استاندارد به ابعاد 26*26 متر مربع بوده كه دستگاههاي قرائت شونده شامل سايكرومتري ( ترمومترهاي معمولي ، تر ، حداكثر و حداقل ) فشار سنج ، بارانسنج ، بادنماهاي پاندولي و الكتريكي ، تبخير سنج و دماسنج هاي اعماق خاك ( دماسنج سطح خاك ، 5 ، 10 ،20 ، 30، 50 و 100 سانتي متر سطح خاك ) و نيز دستگاههاي ثبات شامل دمانگار،رطوبت نگار، فشار نگار، بارانگار ، بادنگار 2 متري ، آفتابنگار و تشعشع نگار در آن نصب گرديده است ، اين ايستگاه در زمره ايستگاههاي GTS ( بين المللي ) استان بوده كه با شماره بين المللي 40763 ( براي سازمان جهاني هواشناسي WMO ) و OIMQ ( براي سازمان هواپيمايي ICAO ) و با مختصات12و 35 عرض جغرافيايي و 28 و 52 طول جغرافيايي و با ارتفاع 1110 متر از سطح دريا گزارشات خود را ساعتي يكبار در طول شبانه روز و به تعداد 24 گزارش سينوپ ( گزارشات مورد نياز سازمان هواشناسي ) و متار ( گزارشات مورد نياز سازمان هواپيمايي) تهيه و بلافاصله به مركز ديده باني استان كه پس از بررسي به مركز سازمان هواشناسي ارسال ميگردد، و پس از آن گزارشات مذكور بلا درنگ در پخش بين المللي قرار مي گيرد ، اين اداره در حال حاضر داراي 6 نفر پرسنل بوده كه كار تهيه گزارشات جوي را 4 كارشناس بخش سينوپتيك بعهده دارند.
علت وجودي شهر كاشمر
از منابع تاريخي چنين بر مي آيد كه جاي گاه نخستين كاشمر درغرب شهر كنوني در محلي به نام كشمر بوده است پيشينه ي آن به دوران پارت ها ميرسد.پس ازحمله ي اعرابو ويرانيهاي شگرفي كه به همراه داشت،مردم كشمربه ناحيه اي كه امروز به خيابان سلطانيه معروف است كوچ كردند و درحدفاصل سلطانيه وقريه ي فيض آباد كه به شهر كهنه (خيابان17شهريوركنوني) معروف است مسكن گزيدند.به هرحال كاشمر شهري است كه هزاران سال را فراپشت نهاده است وبسياري از ادوار واحوال رابه خودديده است »بايددانست كه نقش عوامل طبيعي درمكان گزيني شهر ودوام و بقاي آن اهميتي به سزا دارد .چرا كه شهرهايي درطول تاريخ ايران باقيمانده اند كه از مزايايي چون:واقع شدن درپاي كوهها ويادر حوضه هاي ميان كوهستاني ،دسترسي به منابع آب (عمدتاًقنات)،پس كرانه هاي نسبتاًحاصلخيزوجاده هاي تجاري باستاني برخورداربوده اند. درمورد شهر كاشمر اختصاصاًوضعيت توپوگرافي منطقه ،دشت را محلي مناسب براي تجمع سكونت گاههاي انساني ساخته است مهمترازآن دسترسي به منابع آب مي تواند نمونه اي روشن برپيدايش و گسترش شهرودوام آن باشد ازمهمترين قنات هاي شهر كاشمر مي توان به سلطانيه وفيض آباد اشاره كرد .اين دو در محلات قديميشهر كه هسته ي اوليه ي آن به حساب مي آيند،جريان داشته اند.»» ساخت و بافت شهر به طوركلي ازنظر خصوصيات مشترك مي توان3 نوع بافت شهري دركاشمر تشخيص داد.»» بافت قديم وسنتي كاشمر شهر كاشمرتا پيش ازسال 1355ساختاري سنتي داشت.خصوصيات فيزيكي آن باتوجه به اصول وگرايش هاي حاكم برچگونگي شكل گيري اغلب شهرهاي ايران استوار بود .بافت سنتي شهر كاشمر تحت تاثير سازگاري باشرايط اقليمي ،داشتن روابط نزديك مردم درهمسايگي ، همكاري وتمهيدات امنيتي ،داراي ساختاري متراكم وقلعه اي بوده واز عناصر زير تشكيل شده بود :1- محلات شهر 2- بازار ومعابر اصلي 3- ارگ شهر 4- حصار وباروهاي شهر ودروازه هاي آن بزرگترين وفعال ترين محله ي كاشمر ،شهر كهنه بوده ،كه بيشتر آن درجنوب بازار قديم وخيابان 17شهريور كنوني قرار داشته است .گرداگردآن رابارو وخندق فراگرفته بود .محله شهرنو همان گونه كه ازآن پيداست درپي توسعه شهر كهنه بوجودآمده ودرمركز آن مسجد جامع بنا شده است .ازنظر بافت وجوه مشتركي بامحله شهركهنه دارد.قطعات زمين درشهركهنه ونو داراي بافت منظم وبسيار كوچك وفشرده است.خانه ها بيشتر يك طبقه ودارايصحن حياط مي باشند. مصالح مصرفي در آن ها خشت خام وآجر با سقف هاي چوبي وتاق گهواره اي هستند . شايان گفت است كه فشردگي بافت هاي شهر سنتي از جمله كاشمر علاوه بر پاسخ گويي به شرايط نامساعد اقليمي مزاياي ديگري را نيز دربرداشته است .ازجمله:كاهش قابل توجه شبكه ي ارتباطي وحمل ونقل شهري ،به حداقل رساندن مصرف انرژي بابه كارگيري نيروهاي طبيعت مثل سيستم هاي انفعال خنك كنندگي (بادگيرها) استفاده از زمين باقي مانده براي كشاورزي ،پيوندهاي اجتماعي .ونهايتاًحفاظت ازمحيط زيست مجموعه ي بازار نيزدر مسير دروازه هاي مهم شهر يعني دروازه ي تربت وسبزوار قرار داشته وبخشي از بافت اصلي شهر را تشكيل مي داده است .
»» بافت استقرار روستايي قديم: در مراحل بعدي توسعه ،قريه هاي نزديك به هسته ي اوليه يعني فيض آبادوسلطان آباد تقريباً به شهر متصل شده اند .اين بخش از توسعه داراي بافت روستايي محله ي فيض آباد كه قريه ي فيض آباد را به شهر متصل ساخته ومحله ي نوكه در امتداد جاده ي تربت حيدريه بنا شده پس از نابودي بارووخندق شهر ساخته شد وكم كم به شهر وصل شده اند شيوه ي ساختمان خانه ها با شهرنو چندان متفاوت نيست ،بااين تفاوت كه فاقد نظام وسلسله مراتب شهري وبخصوص تشكل سازمان يافته است .اين قسمت ازتوسعه ي شهري كه درحد فاصل زمان قديم وتوسعه ي سال هاي اخير قرار گرفته ،مرحله اي ازهرج ومرج شهر ي را نشان مي دهد كه نظام ساختاري آن برمبناي امتداد خيابان ها ميباشد و متأثر از فعاليت اندام هاي عمل كردي شهر مانند بازار يا بناهاي مذهبي و غيره نيست بافت اين محلات نسبت به شهر كهنه بازتر بوده و از تراكم شهري كمتري برخوردار است كه بيشتر متاثر از يك بافت روستايي است و مزارع و باغها در حواشي اين ناحيه قرار دارد .
»» بخش توسعه يافته و جديد شهر توسعه و گسترش شهر از سال 1347 به بعد بيش تر به صورت افقي و در امتداد خيابان هاي اصلي شهر در مسير شرق-غربي و يا شمالي ، جنوبي بوده است . بيشتر فعاليت هاي تجاري و بازرگاني و ديگر فعاليت هاي عمده ي شهري در امتداد محورشرقي ـ غربي متمركز شده است .شبكه بندي و احداث خيابان هاي جديد با وجود تبعيت از محدوده ي اراضي كشاورزي به جهت اهميت دسترسي اتومبيل ، بيش تر داراي نظم هندسي هستند ساختمان سازي بيش تر تقليدي از شيوه هاي متداول در شهرهاي بزرگ است ، كه عملكردي ضعيف و ناهم گون با ديگر نقاط شهري دارد . اين معماري كه براساس معماري سنتي و بومي منطقه ساخته نشده ، جواب گوي نيازمندي هاي اقليمي منطقه نيست . هر چه به طرف شمال پيش مي رويم و به آب وهواي كوهپايه اي نزديك تر مي شويم .گسترش شهر به آن سمت بيش از ساير نقاط مشاهده ميكنيم بيشتر ساكنان اين منطقه را كارمندان دولت و شاغلين امور اداري تشكيل مي دهند . به عبارتي شهر جديد بخش رشد يافته ي خارج از شهر قديمي است كه شهر سنتي را احاطه كرده و در اطرا ف آن گسترش مي يابد . اين قسمت ها شديدا با شهر قديمي در تضاد است . به طوري كه شهر جديد در يك ناحيه بزرگ و به صورت غير متراكم با خيابان هاي عريض گسترش يافته است واغلب براساس يك الگوي شبكهاي (شطرنجي) انتظام يافته است.
»» طرح و نقشه ي معابر و شبكه ي ارتباطات شهري تمايل شديد به حفظ خلوت وحريم خصوصي و آسايش در واحد هاي مسكوني موجب شده است تا شهر هاي صنعتي ايران به دو بخش اصلي (عمومي و خصوصي)تقسيم شوند .مجموعهي بازار و تمام فضاهاي مربوط به آن مركزحيات جمعي را تشكيل مي داد . جايي كه فعاليت هاي عمومي و اجتماعي در آن انجام مي گرفت . مناطق مسكوني ، بخش خصوصي شهر را تشكيل مي داد،همان جا كه جوي آرام و امن داشت . در بافت قديم شهر كاشمر نيز مهم ترين شبكه ي ارتباطي ، بازار قديم بوده كه در محل ميدان مركزي (كنوني )شهر قرار داشته است . از ديگر معابر شهري مي توان به كوچه هاي باريكي اشاره داشت كه محلات مسكوني را به بازار مربوط مي كرده است . شبكه ي معابر در اين نوع بافت پر پيچ و خم و طولاني با بن بستهاي فراوان است . در مراحل بعدي توسعه ، خيابان ها ساخته شد . از اولين خيابان هاي شهر ميتوان به خيابان ها ي امام و مدرس اشاره داشت . ساخت و ساز هاي جديد بر روي قسمتهايي از بازار قديم بنا گرديد كه باعث از بين رفتن بازار قديمي و دگرگوني چهرهي محلات قديمي شهر گرديد شبكه ي خيابان هاي اصلي كنوني شهر به صورت دو مسير ممتد و نسبتا طولاني است كه همديگر را قطع مي كنند . محل اصلي تقاطع ، مركز شهر (ميدان انقلاب) است. بدين ترتيب چهار خيابان اصلي تشكيل مي گردد . خيابان شمالي آن امام خميني ، جنوبي 17 شهريور ، شرقي قائم و غربي مدرس ناميده مي شود. ساير خيابان ها به اين چهار خيابان منتهي مي شود به طوري كه مسافران روستا هاي شمالي (بخش كوه سرخ) براي رسيدن به مركز شهر بايد مسير خيابان خرمشهر و امام را طي كرده و مسافران جنوبي مسير خيابان 17 شهريور را بپيمايند . ضمن اينكه جهت دست يابي به مركز شهر مسافران روستاهاي شرقي (بالا ولايت ) مسير خيابان قائم و مسافران روستاهاي غربي (پايين ولايت ) مسير خيابان مدرس را طي ميكنند . شايان ذكر است كه روستايياي مهاجر عمدتا براي سكونت همان خياباني را برميگزينند كه به روستاي زادگاهشان منتهي ميشود . علاوه بر خيابان هاي اصلي چندين خيابان فرعي وجود دارد كه عبارتند از : 1- خيابان هاي فرعي مشعب از خيابان 17 شهريور الف- خيابان رازي ب- خيابان شهيد ترابي 2- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان شهيد مدرسالف- خيابان شهيد منتظري جنوبي ب- خيابان 13 آبان ج- خيابان 12فروردين د- خيابان امام موسي صدر هـ – بلوار شاهد و – خيابان شهيد علي پناه (راه مغان ) 3- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان قائم الف- خيابان شهيد باقري ب- خيابان شهيد نيازمند ج- خيابان 15 خرداد 4- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان امام خميني (قدس سره)الف- خيابان شهيد بهبودي ب- خيابان حيدري ج- خيابان سلطانيه 5- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان خرمشهرالف –خيابان بعثتب- خيابان چمران ج- خيابان شهيد عازم 6- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان دادگستريالف- خيابان ايت الله طالقاني ب- خيابان عدالت ج- خيابان شهيد بهشتي د- خيابان شهيد منتظري شمالي وجنوبي هـ – خيابان اباذر علاوه بر خيابان هاي فوق چندين بلوار و خيابان ديگري نيز هستند كه بيشتر جنبهي كمربندي داشته و در دست ساختمان است. از جمله:1- خيابان 60 متري از ميدان ولي عصر به سمت ترمينال شهر 2- خيابان 60 متري از ميدان ولي عصر به سمت خيابان فاطميه تعداد 15ميدان در شهر كاشمر وجود دارد كه عبارت اند از :1- ميدان شهيد غلامي(شهرباني)2- ميدان معلم3- ميدان شهيد رجايي4- ميدان سينا 5- ميدان شهيدمطهري6- ميدان غدير7-ميدان انقلاب (مركزي)8- ميدان فاطميه 9- ميدان امام علي(ع)10- ميدان شهيد نيازمند11- ميدان ولي عصر12- ميدان تازه تاسيس چهار راه قوژد13-ميدان طالقاني14- ميدان تازه تاسيس آزادگان(مادر)15- ميدان نرسيده به بيمارستان مدرس 1- بلوار شهيد بهشتي در انتهاي خيابان قائم2- بلوار شهيد مطهري انتهاي خيابان مدرس3- بلوار جمهوري اسلامي (46 متري)4- بلوار امامزاده سيد مرتضي 5- بلوار معلم 6- بلوار 32 متري فاطميه 7- بلوار 60 متري جانبازان 8- بلوار امام موسي صدر 9- بلوار آزادگان 10- بلوار تامين اجتماعي 11- بلوار سيد مرتضي 12- خيابان گلستان
»» بازار بازار قلب شهر سنتي ايران است . بدون بازار سكونت گاهي با عنوان شهر پديد نميآيد . معمولاً بازار تمام و يا قسمتي از خيابان اصلي را تشكيل ميدهد ، خياباني كه دو دروازه اصلي ابتدا و انتهاي شهر محصور را به هم وصل مي كند. بازار تنها به عنوان يك مركز تجاري ، محل تمركز حيات جمعي ، فعاليت هاي اجتماعي ، فرهنگي ، تفريحي ، مذهبي و سياسي نيست ، بلكه با داشتن ساختمان هايي نظير مسجد ، مدارس علميه ، حمام ، هتل ها و … همانند يكپيكر جامع و كامل عمل مي كند .از نظرساختار معمولاً بازار با سقف گنبدي آجري پوشيده مي شود . در شهر كاشمر مجموعه ي بازار درمسير دروازه هاي مهم يعني دروازه تربتحيدريه و سبزوار، تركيب اصلي شهر را تشكيل مي داده است. دو بخش اصلي شهر كهنه ، هر كدام در يك سوي راستهي بازار گسترش يافته بود : در جنوب بازار محلات مسكوني ودر شمال آن محلاتاعيان نشين و ارگ شهر قرار داشته است گرداگرد اين مجموعه را بارو و خندق فرا گرفته بود . امروزه ديگر بازار به معناي واقعي آن وجود ندارد ،بلكه مراكز عمده فروشي و خرده فروشي در خيابان هاي منتهي به مركز شهر به صورت متراكم ودر ساير نقاط به صورت پراكنده به خدمات دهي مي پردازند .مهمترين مراكز خريد وفروش در اطراف ميدان مركزي شهرو خيابان هاي مدرس ، قائم ، امام وتا حدودي 17 شهريور قرار دارند .در حال حاضر 1900 واحد صنفي در سطح شهر كاشمر به تامين نيازمندي هاو خدمات رساني به اهالي شهر و روستا مشغول هستند .
ادارات ،نهادهاو موسسات مختلف
پس از انقلاب اسلامي ،كاشمر نيز به تبعيت از ساير نقاط كشور مبادرت به تشكيل نهادهاي انقلابي از قبيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي – كميته انقلاب اسلامي – بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي – بنياد شهيد انقلاب اسلامي –بنياد مسكن انقلاب اسلامي – كميته امداد امام خميني –دادگاه انقلاب و ديگر نهادهانمود.بيشتر ادارات و نهادها در چهار قسمت اصلي شهر مستقر هستند .
1- اداره هاي آب و فاضلاب ، آتش نشاني ، فرش ، گاز ، بهداشت ودرمان، بهزيستي ، تربيت بدني ، ثبت اسناد ، سپاه پاسداران ، شركت برق ، شوراي شهر ،فرمانداري و منابع طبيعي در خيابان خرمشهر قرار دارد .
2- اداره هاي مخابرات ، كانون پرورش فكري كودكان ، در خيابان امام خميني.
3- اداره هاي آموزش و پرورش ،كشاورزي ، بنياد جانبازان ، راهنمايي و رانندگي ، زندان و منطقه ي انتظامي در ميدان شهيد غلامي .
4- اداره هاي جهاد سازندگي ، سازمان تعاون روستايي ، جهاد دانشگاهي ،دانشگاه آزاد ، دانشگاه پيام نور ،راه وترابري ، شركت نفت ،هواشناسي در بلوار سيد مرتضي . علاوه بر مراكز فوق بقيه اداره ها به صورت پراكنده در ديگر قسمت هاي شهر قرار دارند .
سنتها در کاشمر
- جشن خرمن
»» از زمان قديم، هر ساله وقتي خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهاي اين خطه برگزار ميشود. اين آيين هنوز هم در بعضي از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در ميدان روستا شروع به نواخته ميشد. زماني كه اهالي و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمايشي وارد شده و دايرهاي تشكيل ميدهد. سپس با حركات دست و پا، بيل زدنبذر پاشيدن، چهار شاخ زدن و در كيسه كردن گندم را به نمايش ميگذارند.
2- مراسم آييني چند نفـره
»» شهراين مراسم محلي، در ازدواجها و ختنهسوران برگزار ميشود. در اين مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته ميشود و آنگاه گروه نمايشي وارد ميدان شده و دايرهاي تشكيل ميدهند. ابتدا رقصهايي انجام ميدهند كه شبيه حمله و دفاع است و بعد با چوبهايي كه در دست دارند با چرخشهاي خاص عدهاي چوبها را به سمت عدة ديگر به صورت حمله جلو ميبرند و آنها به دفاع از خود چوبهاي آنها را پس ميزنند. و به اين ترتيب رقص را ادامه ميدهند.
مراسم نمايشي دو نفره در اين مراسم نيز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه مي شوند. همراه با صداي سرنا و دهل به نمايش مي پردازند . اين نمايش را با حركات آكروبات ،سرپا ،درازكش ونشسته ايفاي نقش مي كنند. دراين نمايش چوبها مي توانند حكم دو شمشير راداشته باشند.
3- نمايش دوره
»» اين نمايش رزمي بوده وبا حضور شش الي بيست نفر ميشود . نما يش ازقديم الا يام بوده ونشان مي دهد مردان چگونه در وضعيت نشسته با تير و كمان دفاع ميكنند و يا چگونه به هنگام حركت كلاغ پر ميكنند و يا به هنگام درازكش چگونه سينه خيز ميروند. در اين نمايش نيز سرنا و دهل نقش مهمي ايفاء ميكنند.
4- شوخني (مناجات)
»» در گذشته مردم درماه مبارك رمضان يكديگر را جهت خوردن سحري بيدار ميكردند براي اين كار بر پشت بامها ميرفتند و با كوبيدن چوبي به پيتهاي حلبي ديگران را از رسيدن سحرگاه آگاه ميساختند. كساني كه از صداي خوشي بهرهمند بودند، بالاي بام ميرفتند و اشعاري را بلند،بلند ميخواندند.
اكنون اين اشعار توسط بلندگو مساجد به گوش مردم ميرسد.
در ذيل نمونه شعري ارايه ميشود:
بسماللهالرحمنالرحيم
شبخيز كه عاشقان به شب رازكنند
هرجا كه دري هست به شب بر بندند
يارب به محمد (ص) و علي(ص) و زهرا(س)
هست خلق، يا علي اعلا
گر من گنه روي زمين كردستم
گفتي كه به روز عجز دستت گيرم
اي برسر هركسي از جنايت هوسي
مفروش مرا ببخش و آزادم كن
آني تو كه حال دلنالان داني
گو خوانمت از سينه سوزان شنوي
افعالبدم زخلق پنهان ميكني
امروز تو لطف دار فردا باش
يارب زقناعتم توانگر گردان
از خواب من سوخته سرگردان
يارب برسان تو مهدي غايب را
از دوري او هميشه ما گريانيم
دلا برخيز طاعت كن
گر در بام دوست بسته است پروازكنند
الا در دوست را كه شبان باز كنند
يارب به حسين (ع) حسن(ع) و آلعبا
از لطف برآر حاجتم در دو سرا
لطف تو اميدم كه گيرد دستم
عاجزتر از من مخواه، از اين هستم
بيلطف تو برنيايد از دل نفسي
من خواجه يكي دارم و تو بنده بسي
احوال دل شكسته بالان داني
گردم ترنم زبان لالان داني
دشوار جهان بر دلم آسان ميكني
آنچه كه از كرمت سر زند آن باش
و زنور يقين دلم منور گردان
بيمنت مخلوق ميسر گردان
فرزند عليبن ابيطالب را
مانند سگي كه گم كند صاحب را
كه طاعت به زهركاري است
5-باران خواهـي
»» در گذشته در بعضي از روستاها وقتي باران نميباريد، بچهها جمع ميشدند و كله الاغي را به سرچوبي بسته و در كوچهها براه ميافتادند وشادي كنان به در خانهها ميرفتند و دستزنان ميخواندن : «كله خر، هيزم بخر.»صاحب خانه بيرون ميآمد و به بچهها يك دسته هيزم ميداد بچهها بدين طريق مقدار زيادي هيزم جمع ميكردند. كله الاغ را در بالاي تپهاي آتش ميزدند و خاكستر آن را در چاه آب كه خشكيده بود ميريختند تا باران بيايد و قناتها پر آب شوند.در بعضي ديگر از روستاها بجاي هيزم، آرد جمع ميكردند و به يكياز زنهاي روستا ميدادند، او با آن ناني گرد به نام « فطير» ميپخت بچهها نانها را بالاي تپهاي رها ميكردند.نانها به سمت پائين تپه ميغلطيدند و بچهها دوان دوان و با شور و شوقي خاص به طرف آنها يورش ميبردند تا نان بيشتري نصيبشان شود. قابل ذكر است به هنگام جمع كردن آرد، دست زنان ميخواندند:
« بارونكو، بارون كو، ورچوچوپوناكو، ورشاخ حيوونا كو، وربيل دهقووناكو صدمن گندم بزير خاكه، ازتشنيا هلاكه، گلهاي سرخ لاله، از تشنيا مناله»
6 ـ چوله قزك
»» به هنگام خشكسالي در بسياري از روستاهاي منطقه، عروسكي بنام چوله قزك ميساختند. بچهها در كوچهها جمع ميشدند و در خانههاي مختلف را ميزدند و در حالي كه سنگهايي در دست گرفته و به هم ميكوبيدند، ميخواندند:
« چوله قزك بارون كو، بارون بيپايون كو»
گندما بزير خاكه، از تشنگي هلاكه
گلهاي سرخ لاله، از تشنگي مناله»
در هر خانهاي را كه ميزدند صاحبخانه بيرون آمده و به آنها خوراكي( نخود، كشمش، تخمه، شكلات، نقل،آبنبات ترش ، …) ميدهد. بچهها خوراكيها را در كيسهاي ريخته و بعد از اتمام مراسم، بين خودشان تقسيم ميكنند. در گذشته در بعضي از روستاها نظير روستاي فدافن ، براي اينكه باران بند بيايد، كله خري را در سيني گذاشته و روپوشي قرمز روي آن ميانداختند، آنگاه به سر چاه آبي در بيابان ميبردند. شخصي كه مورد قبول مردم بود، دعايي را در دهان همان كلة خر ميگذاشت و به تنهايي و دور از چشم ديگران آن را از چاه آويزان ميكرد. مردم معتقد بودندوقتي كه باران بيايد كله خر شروع به عرعر ميكند و خدا قهرش ميآيد. پس باران بند ميآيد. براي باطل كردن آن نيز، كله خر ديگري را ميسوزاندند و خاكسترِش را در چاه ميريختند.
7- رفع چشم زخم
»» در گذشته و حتي اكنون در بعضي از روستاها، اگر كسي چشم بشود، ضمه زاج سفيد را دور سرش ميگردانند و وردي ميخوانند. آن وقت آن را روي آتش مياندازند، اگر به شكل چشم شود او را چشم كردهاند و خوب ميشود و اگر به شكل نامنظمي باشد جنزده شده و اگر به شكل چار پايهاي شود، ميگويند ميميرد و اين تابوت او است. بعد ضمه را آب ميكنند و بر پيشاني و كف دست و سينه او خالي مينهند و سپس آب را در كاسهاي ريخته، يكي آن را ميبرد سركوچه ميريزد و برميگردد، سلام ميكند، يكي از اهل خانه ميپرسد:
«ـ از كجا ميآيـي؟
ـ از خانه دشمن
ـ چه ميكرد؟
ـ جان ميكند.
ـ الهي جانش برآيد.»
در بعضي از روستاها براي رفع چشم زخم و بيماري معمولاً اسپند دود ميكنند و معتقدند اگر اين كار را نزديك غروب انجام دهند بهتر است. يك تار نخ و يا خاك كفش كسي كه به او بدگمانند، گرفته باقدري اسپند دور سربچه يا بيمار دود كرده، ميگردانند و ميخوانند:
سبز است سبنج، سبزكار است از سبنج ، سر رشته صدهزار كار است سبنج پيغمبر ما
نبي ميسوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات»
و يا ميخوانند :
« هركه از دروازه بيرون بره، هركه از دروازه تو بيه / كور بشه چشم حسود و بخيل،
شمبهزا، يكشمبه زا، دوشمبهزا، سهشمبهزا، چارشمبهزا، پنجشمبهزا، جمعهزا سبنج و سپند، پيغمبر ما كرد پسند
علي كاشت، فاطمهچيد، بهرحسين و حسن
به حق شاه مردون، درد وبلا را بگردون
شمبهزا، يكشمبهزا، دوشمبهزا، سهشمبهزا، چارشمبهزا، پنجشمبهزا، جمعهزا»
زير زمين ، روي زمين، زاغ چشم، ميش چشم، ازرقچشم، هر كه ديده، هر كه نديده، همسايه دست چپ، همسايه دست راست، پيشرو، پشتسر، بتركه چشم حسود و بخيل.
شمبهزا، يكشمبهزا، دوشمبهزا، سهشمبهزا، چارشمبهزا، پنجشمبهزا، جمعهزا،
8- بزرگداشت ايـامالله
»» ماه صفر؛ از جمله ماههايي است كه مردم هر كاري را از جمله سفر كردن، مخصوصاً
در روز سيزدهم ماه را را بد ميدانند. زيرا تني چند از پيشوايان دين در اين ماه به شهادت رسيدهاند، بنابراين زمين و آسمان عزادار است و امكان وقوع هرگونه حادثهاي بسيار است.
در بعضي از روستاهاي منطقه كاشمر در گذشته براي رفع اين احتمال «تنگ» پرآبي را در سر،سهكوچه محكم به زمين ميكوبيدند و ميگفتند:
«سيزده به در، نحسي به در، بد و بلاي ما بخوره به اي تنگ»
در روز و شب سيزدهم ماه مردم مسافرت، يا خريد لباس را بد ميدانند و اگر سفر كردهاي داشته باشند براي رفع بلا از او، صدقه ميدهند. همچنين مردم معتقدند كه اگر بچهاي در شب سيزدهم بدنيا بيايد نحسي به بار ميآورد. چون باور دارند كه :« اين بچه يا سرخودش را ميخورد و يا سر ديگري را .»
در بعضي از روستاها شب چهارشنبه آخر صفر «پلو» ميپزند، بالاي خانه آتش ميافروزند و در كوزهاي اسپند و نمك، پنبهدانه، جو پيش رس و آب ميريزند و از پشت بام به زمين ميزنند. بدين طريق وقوع هر حادثهاي را از خود دور ميكنند.
شبهاي برات : شبهاي دوازده، سيزده و چهارده ماه شعبان را شبهاي برات ميگويند مردم معتقدند كه اين سه شب، شب مردههاست، آنها در اين سهشب آزادند. مردم براي طلب آمرزش امواتشان در اين شبها حلوا ميپزند بر مزار آنها، بين ديگران تقسيم ميكنند. در اين شبها روي قبور امواتشان قاليچه فرش كرده و بر مزار آنها روضه ميخوانند. رسم بر اين است كه شب اول برات حلوا ميپزند. شب دوم روغن جوش و شب سوم در خانه و بر روي قبور مردهها شمع روشن ميكنند، ميگويند اموات در آن شبها بديدن خانههايشان ميآيند.
جاذبه های گردشگری
»» غناي ميراث فرهنگي و گرانقدري موهبتهاي طبيعي و جغرافيايي در سرزمين كهنسال ايران، اگر نگوييم منحصر بهفرد، حدّاَقل ميتوان گفت در جهان، كم نظير است.
گرچه مردم ما كم و بيش از ديرينگي تمدّن و تاريخشان آگاهند. با اين حال، برخي زواياي شگفت انگيز ميراث فرهنگي و جاذبههاي طبيعي اين سرزمين، تاكنون تاريك و ناشناخته مانده است و بسياري از دوستداران اين مرز و بوم، بهدليل عدم دسترسي به اطّلاعات لازم، به اندازهي كافي با مواهب كم نظير اين سرزمين، آشنايي ندارند.
چنانكه بسياري از كاشمريها، همه ساله با صرف وقت و هزينهي گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان ميخرند و بهمنظور بازديد از جاذبههاي ديدني شهرهاي دور دست، قدم در راه ميگذارند. غافل از اينكه « آب، در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم.»
در اينجا، جهت آشنايي بيشتر خوانندگان گرامي با جاذبههاي گردشگري شهرستان كاشمر، گوشهاي از اين آثار را معرّفي ميكنيم:
» آبگرم كريز:
در حدود 3 كيلومتري روستاي كريز، چشمهي آبگرم معدني است كه در طول ساليان متمادي، مردم مناطق اطراف، براي استحمام و معالجهي دردهاي پوستي و مفصلي از آن استفاده ميكردهاند و هنوز هم كم و بيش از آن استفاده ميكنند. گرچه متأسّفانه آنگونه كه بايد، بدان توجّهي نشده است و ميطلبد مسؤولان، اقدامهاي خوبي را كه اخيراً در جهت مرمّت و بهسازي ساختمان فرسودهي آن آغاز كردهاند، سرعت بخشند.
» آبشار باغدشت (بغدشت):
در فاصلهي 3 كيلومتري روستاي كريز كوهسرخ، آبشار زيبا و ديدني بغدشت قرار دارد. مسير منتهي به آبشار، رودخانهاي است كه گرداگرد آن را كمربند زيبايي از درختان و درختچههاي انبوه فراگرفته و جلوههاي بديع طبيعت و نسيم خنك و فرح بخش آن، احساسي رؤيايي در انسان برميانگيزد.
» يخدان طبيعي بندقرا:
در حدود 7 كيلومتري روستاي بندقرا، يخدان طبيعي و بينظيري است كه در تمام فصول سال، پُر از يخ است. تا همين چند سال اخير كه هنوز اهالي روستاهاي اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، يخ مورد نياز خود را از آن يخدان تأمين ميكردند.
» مناظر بديع مسير جادّهي كاشمر به كوهسرخ (تنگل سنگ نصوح):
مناظر چشم نواز و كم نظير مسير كوهستاني كاشمر به كوهسرخ و كوهسرخ به نيشابور ـ تا روستاي عطائيّه ـ با چشمهسارها و كلاتههاي مختلفش، يكي از ديدنيترين مناطق اين شهرستان به شمار ميرود. زيباييهاي اين منطقه كه چشم اندازهاي ماسوله را پيش روي انسان مجسّم ميكند، همه روزه جمع زيادي از مردم كاشمر و شهرها و آباديهاي اطراف را به سوي خود ميكشاند، تا فارغ از هياهوي زندگي شهري، ساعات و دقايق فرح بخشي را در دامان پُرمهر طبيعت بگذرانند.
البتّه مناظر ديدني اين شهرستان زياد است و منحصر به موارد فوقالذّكر نيست، امّا از آنجا كه بناي ما بر اختصار و اشارت است، به همين مقدار بسنده ميكنيم.
آثار باستانی
»» در اين شهر باستاني، با وجود تخريبها و ويرانيهاي بسيار كه از حوادثي نظير: فرسايش طبيعي، زلزله، تهاجم مكرّر اقوام غارتگر و حفّاريهاي غيرمجاز ناشي شده، هنوز هم آثار ارزشمندي از ادوار مختلف تاريخي برجاي مانده است. گرچه متأسّفانه، اغلب آنها و بهويژه آثاري كه در بخش كوهسرخ اين شهرستان واقع شده، در پيچ و خمهاي صعب العبور كوهها چنان از نظر دورمانده كه كمتر كسي بخت آنرا دارد تا از نزديك آنها را مشاهده كند.
در اينجا به اختصار به اهمّ آنها اشاره ميكنيم:
1- مسجد جامع كاشمر
»» ترشيز قديم به داشتن جامع هاي معتبر و معمور،زبانزد و مشهور بوده است،مقدسي در اثر ارزشمند خود احسن التقاسيم آورده است كه »شهر طرشيث مركز بشت جامعي دارد كه پس از جامع دمشق ثروتمند تر از آن جامعي نيست ،زيبا و پاكيزه است و اين در حالي است كه جامع دمشق را هنرمندان ايراني و هندي و رومي با هزينه اي معادل هفت سال ماليات شام ساخته بودند و هجده كشتي زر و سيم در آن صرف شده بود و دنياي شگفتي بود و زيبايي و ثروت و هنر . جامع شهر ترشيز از اين قرار جزو شگفتي هاي روزگار بوده است و كجاست اين مسجد؟ امروز بر اثر گذشت زمان هيچ اثري از آن باقي نمانده است.بناي كنوني مسجد جامع كاشمر از دويست سال پيش بر جاي مانده است،زماني كه عبد العلي خان و مصطفي خان روساي قبايل ميش مست،ترشيز را در اختيار داشتند (سال1213هجري قمري )
تركيب اصلي مسجد از آجر ساخته شده است بدون هيچ زينت و زيوري،مقداري از ايوان و محراب را با كاشي معرّق آراسته اند،كتيبه ها به خط استاد محمد اصفهاني و كاشيها كار استاد اسماعيل اذاني مي باشد.در قسمت بالاي محراب مقرنس كاري هايي از گچ سفيد و رنگارنگ به چشم مي خورد و تاريخ 1213در بيشترين قسمتهاي محراب و ايوان ديده مي شود.
تنها ايوان مسجد كه به صحن شمالي گشوده مي شود پانزده متر ارتفاع گرفته و عرض آن بيش از ده متر مي باشد.در طرفين اين ايوان دو شبستان وجود دارد كه با معماري قديمي ايران ساخته شده است،پوشش ها ضربي و ستون ها اغلب حجيم و جا گير است، قطر ستون ها بيش از پنج متر و ارتفاع آنها كمتر از سه متر است . سال اتمام اصل بنا 1205هجري قمري مي باشد و بفيه قسمت ها مانند كاشي كاري ها و گچ بري ها در سال 1213 ه.ق. پايان يافته است.
2ـ قلعه و غار آتشگاه
»» در قلعهي آتشگاه، در 12 كيلومتري شمال غرب شهر كاشمر(در حدود 6 كيلومتري شمال روستاي كسرينه) قراردارد. در حال حاضر، از اين قلعهي باستاني، تنها ديوارهاي مختصر و آثار غاري برجاي مانده است. دهانهي غار 70×120 سانتيمتر است كه توسّط انسان ساخته شده است. درازاي آن 90 متر و داراي دو شاخه است.
اين قلعه كه بنا بهنوشتهي مرحوم معين تا قرن هشتم هجري معمور بوده است، از يادگارهاي عصر ساساني است.
چنانكه پيش از اين گفتيم، با از بين رفتن آتشكدهي كشمر، شاهان ساساني به ايجاد آتشكدهي ديگري دست زدند كه همچنان در دامنهي جنوبي كوهسرخ، امّا كمي بالاتر از محلّ آتشكدهي باستاني كشمر، يعني در مجموعهي قلعهي آتشگاه بوده است.
گمانهزنيهاي چندتن از محقّقين و پژوهشگران حاكي از آن است كه احتمالاً ارتباطي بين آتشكدهي مزبور با آتشكدهي مشهور آذربرزين مهر، وجود داشته است. در اينكه اين ارتباط تا چه پايه است، بين آنان اتّفاق نظر چنداني وجود ندارد. به عبارت واضحتر، در حاليكه تعدادي از پژوهشگران معتقدند آتشكدهي مذكور همان آذربرزين مهر است، برخي ديگر، جايگاه آذربرزين مشهور را در دامنهي كوههاي ريوند سبزوار يا بينالود نيشابور، جستجو ميكنند.
3ـ سد شاهي (سدّ شش طراز)
»» اين سدّ در 25 كيلومتري غرب كاشمر قرارگرفته و از جادّهي اصلي، در حدود 5 كيلومتر فاصــله دارد. با توجّـه به روايــتهاي مختلف، همچنــين شيوهي ساختماني سدّ، بهنظر ميرسد اثر مذكور از آثار دورهي غزنوي باشد.
ديوارهي سدّ از سنگ شكستهي رودخانه و ملات آهكي ساخته شده است. طبقات رسوبي آن سُست شده ولي طبقات زيرين آن بسيار سخت است. شيوهي آبگيري از اين سدّ با ساير سدّهاي قديمي، اختلاف دارد. به نظر ميرسد آبهاي طغياني رودخانه از روي سدّ عبور ميكرده و به بستر رودخانه ميريخته است و شايد همين مسئله باعث شكستن بخش پاياني سد شده است.
طول تاج اين سد 35 متر و ارتفاع آن حدود 25 متر است و ظرفيت مخزن سد را ميتوان در حدود دو ميليون متر مربع تخمين زد كه بخشي از آن با رسوبات رودخانهاي انباشته شده است.
از جمله ويژگيهاي جالب توجّه سدّ مذكور، آب بخشان آن است كه با فاصلهي 5 كيلومتري در جنوب آن قرار دارد. اين آب بخشان، آب خروجي سد را به شش قسمت مساوي تقسيم كرده و از طريق كانالهايي به جهات مختلف انتقال ميدهد. از اين آب، روستاها و آباديهاي چندي همچون: مزده، حسين آباد، كندر، ارغا و جابوز استفاده ميكردند و ظاهراً وجه تسميهي شش طراز نيز به جهت همين آب بخشان آن است.
4- قلعهي گبرحصار
»» خرابههاي قلعهي موسوم به گبرحصار، واقع در شمال شرق روستاي خضربيگ بخش كوهسرخ (در حدود 27 كيلومتري شمال غرب ريوش)، از جمله مناطقي است كه ديرزماني مسكن و مأواي اسلاف اهالي منطقه بوده است. پيشينهي تاريخي اين قلعه را بين قرنهاي 5-2 هجري دانستهاند.
5- مدرسهي علميّهي حاج سلطان
»» اين مدرسه كه در مركز شهر واقع گرديده، متعلّق به عصر قاجار است.
اين اثر فرهنگي ـ مذهبي، با بافت معماري ايراني اسلامي خود، باوجود برخي نوگراييهايي كه در دهههاي اخير به منظور بهرهبرداري بهينه از آن صورت گرفته و به امكاناتي نظير: آب، برق و تلفن مجهّز شده، از معدود اماكني است كه كم و بيش، تا كنون سالم ودست نخورده مانده است.
گفتني است هماكنون اين مدرسه داير است و جـمعي از طـلّاب در آن سـاكن ميباشند، از اينرو امكان بازديد عموم از آن نيست.
6- خرابههاي ارگ قديم شهر
»» پيش از اين گفتيم در حدود دو قرن پيش از اين، ترشيز به شكل قلعهاي مستحكم، با حصار و برج و بارويي نفوذ ناپذير ساكنان خود را از گزند ياغيان و مهاجمان، مصون ميداشت. اگرچه اينك از دژِ ستبر و برج و باروي اطراف شهر اثري برجاي نمانده است، معالوصف، خرابههاي برجاي مانده از ارگ قديم شهر، يادآور عظمت اين شهر در عصر قاجار است. اين آثار با بادگيري كه پس از گذشت دهها سال، همچنان بر فراز آن خودنمايي ميكند، در ضلع شمال غربي ميدان مركزي شهر كاشمر قراردارد.
7- بقاياي قلعهي خضرآباد
»» در روستاي خضرآباد (بخش كوهسرخ)، در 30 كيلومتري شمال غرب شهر ريوش، بقاياي قلعهاي قديمي با مساحت تقريبي 10000 متر مربّع به چشم ميخورد. دورتادور اين قلعهي مربّع شكل، ديوار ستبري به ارتفاع 6 متر قرار داشته كه به وسيلهي چهار برج ديدهباني در چهارسوي قلعه محافظت ميشده است.
اين قلعه كه در حال حاضر اثر زيادي از آن برجاي نمانده است، تا چهارـپنج دهه پيش از اين مسكون بوده و باشندگان سالخوردهي روستا، فصلي از زندگي خود را در آن سپري كردهاند.
فهرست تعداد ديگري از آثار تاريخي كاشمر از اينقرار است:
|
آدرس |
قدمت |
نام اثر |
|
7 كيلومتري غرب كاشمر، روستاي زنده جان |
قرون7-3 هجري |
قلعهي كهنهي زنده جان |
|
2 كيلومتري جنوب كاشمر، روستاي قوژد |
قرن 8 هجري |
قلعهي ريگ |
|
35 كيلومتري شرق كاشمر، روستاي فرشه |
قرون 8 و9 هجري |
قبرستان فرشه |
|
10 كيلومتري كاشمر، روستاي تل آباد |
صفوي |
آسيابهاي آبي تل آباد |
|
حوالي بندِ شاهي در كوهسرخ |
سلاجقه(اسماعيليّه) |
قلعهي دختر و قلعهي پسر |
|
ضلع شرقي كاشمر |
قاجار |
يخدان قديمي كاشمر |
بقاع مترکه
علاوه بر آثار فوقالذّكر، بايد به منازل قديمي، آب انبارها، كاروانسراها، ميلها و سنگنگارههاي چندي نيز اشاره كرد كه هنوز آثاري از آنها در گوشه و كنار اين شهرستان، به چشم ميخورد.
اين شهرستان نيز به سان بسياري از ديگر نقاط ايران، از بركت وجود علويان بهرهمند است و مقابر متبرّك چندي در اين ناحيه وجود دارد كه بهجهت انتساب اغلب آنها به فرزندان و نوادگان امامان معصوم عليهمالسّلام، مورد عنايت خاصّ مردم متديّن و ميهماننواز اين ديار قرار دارند و اكثر اوقات، به ويژه در ايّام سوگواري يا مناسبتهاي مذهبي، شاهد حضور چشمگير مردم و نذر و نيازهاي آنان در اين اماكن ميباشيم.
در خصوص علل حضور سادات علوي در ايران، نظرات مختلفي ارائه شده است. در مجموع نظر غالب بر اين است كه به دنبال شهادت امام رضا(ع) و انتقال مركز خلافت از خراسان به عراق، تعدادي از علويان، به هر دليلي، اعمّ از اينكه از تعقيب مأموران مأمون عبّاسي گريخته يا به قصد انتقام و قصاص خون امام و خويشاوند خود و يا… حجاز را ترك كرده، به ايران آمدهاند، امّا در ايران، در اثر جنگ و گريزهايي با مأموران و گماشتگان دستگاه خلافت، متواري شده و هريك در گوشهاي به شهادت رسيدهاند. از اين ميان، سيّد حمزه‹ع› و سيّد مرتضي‹ع› در ترشيز به شهادت رسيدند.
ذيلاً به چند مورد از مهمترين امامزادههاي شهرستان كاشمر اشاره ميكنيم:
1- امامزاده سيّد مرتضي‹ع›:
»» در فاصلهي 5 كيلومتري شمال كاشمر در دامنهي كوههاي معروف هفت شاخ، در منطقهاي ييلاقي و چشم نواز، بارگاه منوّري خودنمايي ميكند. اين بقعه، منسوب به امامزاده سيّد ابراهيم اصغر‹ع› است.
ابراهيم اصغر يا همان سيّد مرتضي، كوچكترين فـرزند امـام موسي الكاظم (ع) است. وي پس از شهادت برادرش امام رضا‹ع› به شهادت رسيده است.
در اين كه قبر مطهر اين آقازاده كجاست، بين سيره نويسان، اتّفاق نظري وجود ندارد. شهرهاي چندي نظير: بغداد، نيشابور، مشهد و … به عنوان محلّ دفن ايشان ذكر گرديده است.
در حال حاضر بر سر قبر امامزاده سيّد مرتضي‹ع› آرامگاه با شكوهي به سبك معماري عصر صفوي بنا شده است. در سالن مجاور مرقد مذكور، بر روي سنگي حجّاري شده، چنين آمده است: « باني اين مرقد شريف گرديد نوّاب عاليه شاهزاده خانم بنت غفران پناه شاهزاده كيخسرو ميرزا.» سال بناي فوق 1273 هـ.ق ذكر شده، امّا در فاصلهي سالهاي 1354-1356 هـ.ش بناي مزبور، تخريب و ديگربار به شكل معماري عصر صفوي، تجديدبنا گرديد.
درحال حاضر، طرح توسعهي مجموعهي سياحتي ـ زيارتي سيّدمرتضي‹ع با امكانات مختلفي از قبيل: زائرسرا، آشپزخانه، پارك، امكانات سرگرم كننده، بازار و… در دست اجراست.
مزار مذكور، همه روزه و بهخصوص در ايّام تعطيل، پذيراي خيل عظيمي از زائران و گردشگراني است كه از اقصي نقاط كشور و بهويژه شهرها و روستاهاي نزديك به آنجا مشرّف ميشوند. در همينجا، ضمن آرزوي قبولي طاعات و عبادات زوّار محترم، همگان را به عنايت بيشتر و حفظ بيش از پيش حرمت امامزاده فراميخوانيم.
——————————————————————————–
2ـ امامزاده سيّد حمزه‹ع›:
»» در مركز شهر كاشمر، در باغي به مساحت حدود هشت هكتار، مشهور به باغمزار، بقعهي متبرّكي وجود دارد. درختان سرو چند صد سالهي كنار آن، حكايت از عنايت خاص مردم در سدههاي گذشته بدان مكان مقدّس دارد. اين بارگاه باشكوه منسوب به سيّدحمزه‹ع› پسر موسي الكاظم(ع) است.
هرچند اقوال ديگري نيز مبني بر دفن ايشان در امـاكن ديگـري وجـود دارد. حتّـي مقابر و آرامگاههايي هم با همين نام در سيرجان، قم، شيراز، مدينهي منوّره، چهار فرسنگي كربلاي معلّا و … وجود دارد. ولي برخي از مورّخين، قبر ترشيز(كاشمر) را واقعيتر ميدانند. چنانكه در كتاب عالمآراي عبّاسي آمده است: به اتّفاق جمهور عالمان انساب، از اولاد نامدار حضرت موسي كاظم‹ع›، امامزاده عالي مقام ابوالقاسم حمزه‹ع›، بهقول اصحّ، در سوسفيد ترشيز مدفون و مرقد شريفش، مطاف مردم آن ولايت است.
در خصوص معماري آرامگاه مذكور بايد گفت نما و ساختمان اين بقعه به شيوهي معماري عصر صفوي است. اين بنا در طول زمان، بر اثر فرسايش طبيعي، تخريب شده و سپس در فاصلهي سالهاي 1354- 1356 هـ.ش مجدداً تعمير و بازسازي شده است.
ضمناً قبور جمعي از گلگون کفنان شهید نیز در صحن و جوار بارگاه امام زاده« واقع است.
——————————————————————————–
3ـ آرامگاه شهيد مدرّس:
»» در ضلع حنوبي شهر كاشمر، مردي آرام سر بر بالين خاك نهاده است كه سالها نستوه و استوار، خوابهاي شيرين رضاخان را آشفته ساخته و الگويي بيبديل براي نسلهاي آينده گريده است. او كسي نيست جز سيّدحسن مدرّس. چنان که پيشتر گفتیم، آيت الله سيّدحسن مدرّس در سال 1316 هـ.ش در كاشمر به شهادت رسيد. مقبرهي وي، تا چند سال پس از شهادتش رونقي نداشت. تا اينكه در سال 1320 هـ.ش حكومت رضاخان زوال يافت و مردم از فرصت پيش آمده در جهت ساخت آرامگاهي براي آن اقدام كردند. با همّت مردم در سال 1325 هـ.ش باغات اطراف خريداري شد و مقبرهي كوچكي بر سر آن ايجاد شد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به فرمان امام خميني‹ره›، مسؤوليّت تعمير و بازسازي آرامگاه مذكور، به آستان قدس رضوي محوّل گرديد. اين تصميم خردمندانه، تحوّل بزرگي را در زمينههاي مختلف عمراني، فرهنگي و گردشگري درپي داشت.
در حال حاضر، آرامگاهي زيبا با دو صحن شمالي و جنوبي، جمعاً به مساحت 7000 متر مربّع، بر سر قبر شهيد مدرّس ايجاد شده است. علاوه بر آن كتابخانهاي به ظرفيّت حدود 28000 جلد كتابـ مجهّز به تالارهاي مطالعاتي مجزّا و موزهي اختصاصي شهيد مدرّس، حاوي اسناد و مداركي از زندگي و مبارزات اين مرد بزرگ، همه روزه مرجع جمعي از شهروندان كاشمري و زوّار و گردشگران شهرهاي مختلف ايران است. جداي از نام و آوازهي شهيد مدرّس، آنچه بر شكوه و معنويّت اين مجموعه افزوده است، قبور جمعي از شهداي گلگون كفن اين شهر است. مردان بيريايي كه ترجمان عشق بودند و اسوههاي حميّت و مردانگي.
»» افزون بر آنچه در اينجا به معرّفي آنها پرداختيم، بقاع و مزارات ديگري نيز در روستاهاي اين شهرستان وجود دارد كه برخي از آنها منسوب به ذُرّيّهي پاك ائمهي اطهار‹ع›، بهويژه امام موسيالكاظم ‹ع› ميباشد. از آن جملهاند:
امامزاده سيّد ابراهيم‹ع›؛ بخش مركزي، روستاي ميرآباد.
امامزاده سيّدمحمّد‹ع›؛ روستاي زنده جان، حدود دو كيلومتري شهر كاشمر.
مزار رويين؛ واقع در روستاي نامق از بخش كوهسرخ.
مزار پير اسحاق؛ در دهستان اسحاق آباد، واقع در 7 كيلومتري شهر كاشمر.
مشاهیر و بزرگان
»» كاشمر جايگاه بزرگان،دانشمندان و شاعران زيادي بوده است.ياقوت حموي در كتاب مشهور خود معجم البلدان مي نويسد: بشث شهري است از نواحي نيشابور و آن استاني است كه مركز آن طرثيث مي باشد و گفته شده ،وجه تسميه آن براي اينست كه بشت مثل پشت است براي نيشابور.گاهي به اين منطقه بشت عرب هم گفته مي شود به جهت فراواني ادبا و فضلاي اين بخش. اكنون به صورت خلاصه ، شماري از اين بزرگان را كه نام آنها در متون تاريخي و ادبي ذكر شده ذكر مي نمائيم چرا كه بررسي همه جانبه زندگاني مشاهير خطه ي كاشمر نياز به تحقيق جدا گانه أي دارد.
عميد الملك كندري
——————————————————————————–
»» طغرل بيك سلجوقي كه در سال 439 هجري .ق با جلوس خود ،سلطنت آل سلجوق را اغاز كرد ،مدت بيست سال از بيست و شش سال سلطنت خود را بر كفايت و كارداني وزيري دانشمند تكيه داشت كه عميد الملك خوانده مي شد .
عميد الملك اگر چه به عمر ،كم زيست و در هنگامي كه به قتل رسيد چهل و چند سال بيشتر نداشت ليكن نيمي از همين عمر كوتاه را وزارت داشت و هم در طول دوران وزارت خود از خدمت به زبان و ادب فارسي باز نايستاد .
عميد الملك خود البته از دانشمندان و شاعران زمان خود بود و سبب راه يافتنش را به دربار سلاجقه نيز به علت فضلي كه داشته است ، ذكر كرده اند وي سرانجام با سياست رقيب سياسي خود نظام الملك به قتل مي رسد و جسد او را در سال 456 هجري .ق به زادگاهش كندر برده و در كنار مدفن پدرش ابو صالح منصور به خاك سپرده شد .
——————————————————————————–
شهاب ترشيزي
——————————————————————————–
»» ميرزا عبد الله شهاب ترشيزي شاعر بسيار معروفي است كه در عصر حكومت زنديه مي زيسته و در اوايل عهد قاجار در اوج شهرت به سر برده است.تذكره نويسان وي را شيرين كلام ،خوش طبع ، استاد، فصيح ، بليغ،آگاه به كمالات صوري و معنوي معرفي كرده اند .اصل شهاب از ترشيز واجداد وي از حاكمان آن ديار بوده اند و شهاب احتمالا در حدود سال هاي 1160در همين شهر به دنيا آمده است .
مرا مسكن اصل ترشيز بود درآن جايگه عـــــزتي نيز بود
پـدر بر پـدر جمله از ديرگاه همه صاحب منصب و عز وجاه
شاعر بر اثر بد رفتاري حاكم ترشيز ظاهرا در سال 1189هجري . ق ترشيز را به قصد شيراز ترك مي گويد و سپس چند سالي در سلطان آباد – اراك – به سر برده و آنگاه در سال 1197 و اندكي بعد از در گذشت كريم خان زند از راه اصفهان به خراسان مراجعت و به ترشيز بر ميگردد . يكي دو سال آخر زندگي شهاب در دستگاه اسحاق خان قرايي حاكم تربت و پسران وي گذشته است و سرانجام شاعر در سال 1216هجري . ق در مي گذرد .
——————————————————————————–
ظهوري ترشيزي
——————————————————————————–
»» ظهوري از شاعران اوايل قرن يازدهم است كه در هند اقامت داشته و مورد توجه خاص ابراهيم عادل شاه والي بيجار پور بوده است نوشته اند كه ظهوري مدتها در خراسان و عراق و فارس به سر برده و در شهرهاي اين نواحي با بزرگان و امرا وشعرا مصاحبتها داشته و آنگاه از طريق مكه در سال 980 هجري .ق عازم هند مي شود. سرانجام در جريان شورش هاي دكن به سال 1025 هجري .ق به قتل مي رسد .
——————————————————————————–
محيي الدين طرششي
——————————————————————————–
»» ابو سعيد محمد بن يحيي معروف به محيي الدين در سال 476 هجري قمري در طرشيث به دنيا امد و پس از گذراندن روزگار كودكي و آشنا شدن با بسياري از علوم و اداب زمان خود براي تكميل و تحصيل فقه به خدمت امام محمد غزالي (450-505) شتافت و طولي نكشيد كه از بزر گترين شاگردان او شمرده شد و در رديف بزرگترين شاعران قرار گرفت . از آثار اين دانشمند ترشيزي چيزي در دست نيست اما از اهم تاليفات او به دو كتاب الانتصاف في مسائل الخلاف و المحيط في شرح الوسيط اشاره شده است . محيي الدين در جريان حمله غزها به نيشابور در سال 548 هجري .ق به قتل رسيد.
——————————————————————————–
اهلي ترشيزي
——————————————————————————–
»» وي از شاعران قرن دهم هجري است كه با اهلي شيرازي هم دوره بوده است. اهلي را عموماً از ترشيز خراسان دانسته اند و او را به حلاوت گفتار و شيريني اشعار ستوده اند.به هر حال اهلي از جمله شعرايي است كه در دربار سلطان حسين ميرزا و در دستگاه امير علي شير نوايي در هرات گرد آمده بودند،از اين روي وي از حيث طرز فكر و مشرب مقلّد شاعران اين دربار بوده است،وفات اهلي را در سال 934ه.ق نوشتهاند.
——————————————————————————–
»» علاوه بر شعرا و رجال فوق تعدادي از شعرا و بزرگان كاشمر كه نامشان در تذكره ها و كتب آمده است ، فهرست وار ذكر مي شود.
از آن جمله اند :
» كاتبي ترشيزي
» طوطي ترشيزي
» شيخ احمد جامي نامقي
» آبي ترشيزي
» اسماعيل ترشيزي
» خواجه علي شهاب ترشيزي و …
——————————————————————————–
سرداران شهید شهرستان کاشمر
در جريان دفاع مقدّس، هزاران نفر از مردان با حميّت اين شهرستان، دوشادوش ديگر هموطنان خود به دفاع از دين و كيان اسلامي خويش پرداخته، در حدود 640 نفر به فيض عضماي شهادت نائل گرديدند، جمعي به شرف جانبازي مفتخر گرديده و جماعتي از آنان نيز سرافرازانه به آغوش گرم خانواده بازگشته تا پيامرسان خون همرزمان شهيد خويش گردند.
بهروان پاك تمامي شهيدان گلگون كفن انقلاب اسلامي و دفاع مقدّس، بهويژه لالههاي پرپر اين ديار درود و صلوات ميفرستيم و از خداي بزرگ علوّ درجات براي آن لولي وشان و اهورا صفتان و شهادت در راهش را براي ما بازماندگان از كاروان شهدا، مسئلت ميكنيم.
بديهي است، اين صفحات محدود و مجال اندك را ياراي شرح زندگي تمامي اين غيورمردان پاكباخته نيست. امّا چگونه ميتوان بخشي را به تذكرهي رجال و مشاهير اين ديار اختصاص داد و از مردان مردي كه عزّت، شرف، امنيّت و تماميّت ارضي خويش را مديون ايثار و پايمرديشان هستيم، سخني بهميان نياورد؟ امّا:
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بهقدر معرفت بايد چشيد
بنابراين برمبناي رتبه بندي نظامي شهدا به سردار و غيرسردار ـ و نه بر مبناي ارجحيّتها و امتيازات خاصّ ديگر ـ به شرح مختصر زندگي هفده تن از سرداران اين ديار ميپردازيم.
——————————————————————————–
1- براهنيفر، يوسف
سردار و معلّم شهيد يوسف براهنيفر فرزند رمضان در سال 1334 هـ.ش در چالوس به دنيا آمد. دوران تحصيل خود را تا مقطع ديپلم در زادگاهش به پايان رساند. سپس چندي در كسوت شريف معلّمي، در كاشمر به خدمت مشغول گرديد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به منطقهي كردستان اعزام شد. با آغاز جنگ تحميلي، در منطقهي عمليّاتي جنوب حضور يافت و در كنار مسائل نظامي، به امور فرهنگي نيز اهتمامي ويژه داشت.
در رمضان 1362 هـ.ش به عنوان مسؤول دستهي تخريب تيپ 21 امام رضا‹ع› در هنگام پيشروي در ارتفاعات قلاويزان به اسارت دشمن درآمد. سرانجام پس از تحمّل شكنجههاي طاقتفرسا، در تاريخ 18/5/1362 به فيض عظماي شهادت نائل گرديد. پيكر پاكش پس از انتقال به كاشمر، در كنار قبور ديگر همرزمانش در جوار آرامگاه شهيد مدرّس‹ره› بهخاك سپرده شد.
——————————————————————————–
2- بهاري، مرتضي
سردار دانش آموز و بسيجي شهيد مرتضي بهاري فرزند محمّدرضا، در نخستين روز از اسفند ماه سال 1347 هـش در كاشمر متولّد شد. دوران ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش سپري كرد. با آغاز جنگ تحميلي به جبهه اعزام شد و در آنجا علاوه برنبرد با دشمن متجاوز، به ادامه تحصيل نيز پرداخت.
مدّت 5 سال متناوب در جبهههاي حق عليه باطل،حضوري مثمرثمر داشت. درعمليّاتهاي مختلف به عنوان تخريبچي شركت داشت. تا اينكه در تاريخ 28/7/1365 درحالي كه مسؤوليّت دسته ي تخريب لشكر پنج نصر را برعهده داشت، در جزيرهي مجنون به شهادت رسيد و در كنار آرامگاه شهيد مدرّس(ره) كاشمر به خاك سپرده شد.
——————————————————————————–
3- خورشاهي فروتقه، محمّد علي
سردار شهيد محمّدعلي خورشاهي فرزنـد اسماعـيل، سـال 1342هـش در روستاي انصـــاريه (فروتقه)ي اشمر به دنيا آمد.
تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش به اتمام رساند و براي ادامهي تحصيل به شهر كاشمر نقل مكان كرد. وي مدّتي دركارگاه سيم پيچي و تعميرگاه خودرو مشغول بهكار شد. با شروع انقلاب، در صحنههاي مختلفي همچون تظاهرات، پخش اعلاميّه و…حضوري فعّال داشت. بعد از پيروزي انقلاب، وارد سپاه پاسداران شد و با شروع جنگ تحميلي، به جبههها اعزام گرديد. پس از چندي ازدواج كرد و سه فرزند از خود به يادگار گذاشت.
سردارخورشاهي در عمليّاتهاي مختلفي شركت كرد. تا اينكه در تاريخ 1/9/1366 در عمليّات نصر8 به عنوان معاون گردان كوثر حضور يافت و بر اثر تركش خمپاره در منطقهي ماؤوت به شهادت رسيد و در زادگاهش به خاك سپرده شد.
——————————————————————————–
4 – سبحاني كوهسرخي، حسين
سردار شهيد حسين سبحاني فرزند علي اكبر، در اوّلين روز از خرداد سال 1331 هـ.ش در روستاي ايور از توابع بخش كوهسرخ كاشمر به دنيا آمد. باوجود برخورداري از هوش و استعداد فوقالعاده، به خاطر ضعف مالي خانواده، تحصيلات خود را تا سوّم راهنمايي بيشتر ادامه نداد و به كار قاليبافي اشتغال ورزيد.
در سال 1356 ازدواج كرد و چهار فرزند از خود به ياد گار گذاشت. در سال 1358 با تأسيس سپاه پاسداران وارد اين نهاد شد. در جريان جنگ تحميلي، بارها به جبهه عزام شد. مدّتي در كردستان و چند ماهی هم به عنوان مربّي آموزش نظامی در پادگان آموزشي
درخت سرو از دیرباز نماد و نشان ایران باستان بوده. این که در قالبها، فرشها و نگارهها نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود، بقایای آثار همان سنت ملی است. به ویژه سر خمیده نشان سرو، که نشانه دشخواریهایی است که در سراسر تاریخ سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکرده و استوار است. در روستای کشمر منارهای است به نام مناره علیآباد کشمر که هنوز باقی است. سالها پیش، مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زرتشت دانست که صحت آن به ثبوت نرسیدهاست. البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده میشود. رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش میشد، خاکستر نمیشد و همان گونه باقی میماند. در سراسر ایران، به ویژه نقاط ییلاقی، درختان کهنی است که مردم آن را هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند.