عكس عليرضا امامي در باغ مزار - امامزاده حمزه
تحقيقي جالب و گويا (3) از كاشمر -ترشيز-از عليرضا امامي
سيّدمرتضي‹ع› گذراند. در عمليّاتهاي آزادسازي خرمشهر و بستان شركت داشت. تا اينكه در تاريخ 30/2/1365 در عمليّات بازپسگيري مهران با سمت معاون گردان كوثر تيپ 21 امام رضا‹ع› حضور يافت و بر اثر تركش خمپاره به شهادت رسيد. پيكر پاكش در روستاي زادگاهش در جوار مزار برادر شهیدش به خاک سپرده شد. ——————————————————————————– 5- سبيليان، سيّدمحمود سردارشهيد سيّدمحمود سبيليان فرزند سيّد احمد به تاريخ 21/9/1338 هـ.ش در كاشمر بهدنيا آمد. تحصيلات خود را تا پايان دورهي دبيرستان در كاشمر گذراند. وي از همان اوان انقلاب، مسائل مربوط به انقلاب را با حسّاسيّت خاصّ دنبال ميكرد و با تشكيل جلسات متعدّد عقيدتي و تفسير قرآن، به ارشاد و راهنمايي دوستان خود همّت ميگماشت. سيّد محمود نقش به سزايي در تظاهرات مردم ضدّ نظام ستم شاهی داشت و با پيروزي انقلاب اسلامي، از بنیانگذاران کمیته ی انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی و سپاه پاسداران بود. در خصوص نقش و تأثیر وی در انقلاب همین بس که بسیاری از نیروهای فعّال در انقلاب و جنگ تحمیلی، از دست پرورده های این شهید عزیز بودند. در سال 1358 به عضويّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و به عضويّت شوراي فرماندهي اين نهاد مقدّس پذيرفته شد و در مسؤوليّتهاي مختلف محوّله شايستگيهاي ويژهي خود را نشان داد. در تاريخ 4/12/1362 به عنوان مسؤول واحد رزمي لشكر پنج نصر، در عمليّات خيبر شركت كرد و در جزيرهي مجنون مفقودالاثر گرديد. پس از پايان جنگ، پيكر پاكش توسّط گروه تفحّص پيدا شد و پس از 16 سال، به زادگاهش انتقال يافت و بعد از تشييع جنازهاي باشكوه و به يادماندني، در گلزار شهداي شهيد مدرّس، به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 6- شهابيان، هادي سردار و معلّم شهيد، هادي شهابيان فرزند حسين در سوّم فروردين 1339 هـ.ش در كاشمر به دنيا آمد. پس از اخذ فوق ديپلم به شغل شريف معلّمي مشغول گرديد. در جريان خيزش مردم بر ضدّ رژيم ستمشاهي، دوشادوش مردم به فعّاليّت پرداخت. كانون تربيتي لقمان از يادگارهاي آن شهيد عزيز، پس از پيروزي انقلاب است. با شروع جنگ، به عنوان بسيجي به جبهه اعزام شد و در عمليّاتهاي مختلفي شركت كرد. تا اينكه در تاريخ 18/1/1366 به عنوان معاون گردان نوح در عمليّات كربلاي 5 شركت كرد و در منطقهي شلمچه به شهادت رسيد. تربت پاك وي در جوار آرامگاه امامزاده سيّدحمزه‹ع› ميباشد. ——————————————————————————– 7- صادقي، محمّد علي سردار شهيد حاج محمّدعلي صادقي فرزند عبدالله، در سوّمين روز از فروردين سال 1338 در روستاي كريز ازتوابع بخش كوهسرخ كاشمر به دنيا آمد. تا پايان دوره ابتدايي در زادگاهش درس خواند و به علّت مشكلات مالي خانواده، درس را رها كرد و در كارهاي كشاورزي، كمك دست خانواده شد. با پيروزي انقلاب و تشكيل سپاه، به عضويت اين ارگان در آمد و با آغاز جنگ تحميلي راهي جبهه شد. در طول 38 ماه خدمتش در عمليّاتهاي مختلف شركت كرد و از خود رشادتهاي بسياري نشان داد. تا اينكه در تاريخ 19/10/1365 در عمليّات كربلاي 5 ، با مسؤوليّت فرمانده گردان كوثر تيپ 21 امام رضا‹ع› شركت كرد و در منطقهي خرّمشهر بر اثر تركش خمپاره به شهادت رسيد و در كنار آرامگاه شهيد مدرّس كاشمر به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 8- عاصمي، عليرضا سردار شهيد علي رضا عاصمي فرزند محمّد، سال 1341 در كاشمر به دنيا آمد. دوران تحصيل خود را تا پايان دوره دبيرستان در زادگاهش پشت سر گذاشت. باپيروزي انقلاب و تشكيل نهادهاي مختلف انقلابي در نهادهايي همچون سپاه، كميتهي انقلاب اسلامي، جهاد سازندگي و … به فعّاليّت مشغول شد. با آغاز جنگ تحميلي، جزء اوّلين افرادي بود كه به جبهه اعزام شد. . شهيد عاصمي بيش از 72 ماه به صورت مستمر در جبهه حضور داشت و در اكثر عمليّاتها با مسؤوليّتهاي مختلف شركت داشت. تخصّص وي در گروه تخريب بود و همواره تلاش داشت، نيروهاي تحت امر خود را با تازهترين اطّلاعات علمي پيرامون كار تخريب آشنا سازد. شهامت، عرفان، تخصّص، تعهّد، تعبّد و خوشرفتاري سردار عاصمي، زبانزد خاص و عام بود. سرانجام در ساعت 2 بعد از ظهر روز دوشنبه 13/10/1365در حاليكه عضو شوراي فرماندهي و مسؤول گروه تخريب تيپ ويژهي پاسداران بود، به همراه دوستانش در حال خنثي سازي بمبهاي فروريخته شده توسّط هواپيماهاي متجاوز عراقي در كرمانشاه به شهادت رسيد و در كنار آرامگاه شهيد مدرّس كاشمر، در جوار برادر شهيدش به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 9- عصمتي، سيّدعليرضا سردار شهيد سيّد عليرضا عصمتي فرزند سيّدمحمّد در سال 1338 در روستاي انابد از توابع شهرستان بردسكن بهدنيا آمد. دوران تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند. در سال 1360 به عضويّت سپاه پاسداران درآمد وي كه علاقه وافري به قرآن كريم و تفسير أن داشت، بارها به جبهه اعزام شد و در عمليّاتهاي مختلفي حضور يافت. سرانجام در هجدهم فروردين سال 1366 در جريان عمليّات كربلاي 8 با مسؤوليّت معاون گردان كوثر تيپ 21 امام رضا‹ع› شركت نمود و در منطقهي شلمچه به شهادت رسيد. پیکر پاکش در روستای زادگاهش به خاک سپرده شد. ——————————————————————————– 10- فلّاح هاشميان، سيّدحسن سردارشهيد سيّدحسن فلّاح هاشميان فرند سيّد مهدي، سال 1340 در شهرستان كاشمر متولّد شد. تحصيلات خود را تا سال دوّم دبيرستان در كاشمر ادامه داد. پس از تشكيل سپاه پاسداران، به عضويّت اين نهاد انقلابي درآمد وي كه مدّتي در پادگان آموزشي سيّد مرتضي‹ع› فرماندهي گروهان آموزشي را برعهده داشت، در عمليّاتهاي مختلف نظير: بستان، مسلم ابن عقيل، فتح المبين، خيبر و بدر شركت نمود. تا اينكه در تاريخ 23/10/1365 در عمليّات كربلاي 5 با مسؤوليّت فرمانده گردان والعاديات تيپ 21 امام رضا‹ع› شركت كرد و در در منطقهي شلمچه، توسّط تيري كه به پيشانياش اصابت نمود، به شهادت رسيد. پيكر پاكش در جوار ديگر همرزمانش در آرامگاه شهيد مدرّس كاشمر به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 11- قرباني، حسين سردار شهيد حسين قرباني فرزند حسن، به تاريخ 2/7/1337 در روستاي ابراهيم آباد بردسكن به دنيا آمد. دوران ابتدايي را در مولدش به پايان رساند و در همانجا به كار مشغول شد. وي در سال 1361 به عضويّت سپاه پاسداران درآمد و در عمليّاتهاي مختلف در جبهههاي نبرد، حضور يافت. سرانجام در تاريخ 21/12/1362 در عمليّات خيبر با مسؤوليّت معاون گردان سيف الله لشكر پنج نصر شركت نمود و در جزيره مجنون بر اثر اصابت تركش به قلبش، به شهادت رسيد و در زادگاهش به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 12- قوام، سيّد عليرضا سردار و معلّم شهيد سيّد عليرضا قوام فرزند سيّد هاشم، تيرماه سال 1337 در روستاي حاجي آباد كاشمر متولّد شد. دوران ابتدايي تا سال سوّم دبيرستان را در كاشمر مشغول تحصيل شد و براي ادامه تحصيل به دانشسراي مقدماتي قوچان رفت. پس از فراغت از تحصيل، به شغل شريف معلّمي مشغول شد. با تشكيل جهاد سازندگي، به اين نهاد انقلابي پيوست و در مسؤوليّت كميتهي كشاورزي جهاد سازندگي كاشمر به فعّاليّت پرداخت. مدّتي نيز مسؤوليّت جهاد سازندگي سرخس را برعهده داشت. سردار قوام در عمليّاتهاي مختلفي شركت كرد. تا اينكه در تاريخ 19/10/1365 در جريان عمليّات كربلاي5 ، با مسؤوليّت معاونت گردان نوح تيپ 21 امام رضا‹ع›، در منطقهي شلمچه به شهادت رسيد. پيكر مطهّرش در كنار آرامگاه شهيد مدرّس به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 13- محمّدجاني، عبّاس سردارشهيد عبّاس محمّدجاني فرزند علياكبر، به سال 1341 دركاشمر ديده به جهان گشود. دوران تحصيل خود را تا پايان دورهي راهنمايي در اين شهر سپري كرد. با پيروزي انقلاب، به عضويّت سپاه پاسداران درآمد و با شروع جنگ، جزو نخستين كساني بود كه به جبهه اعزام شد و چند سال به صورت متناوب در كردستان با ضدّ انقلاب به ستيزه پرداخت. سرانجام در تاريخ 7/12/1364 به عنوان فرمانده گردان ضدّ زره تيپ ويژهي شهداء در عمليّات والفجر9 شركت كرد و در حاليكه مشغول شكار تانكهاي دشمن در منطقهي چوارته و سليمانيهي عراق بود، هدف گلوله تانك قرارگرفت و به شهادت رسيد. جسم اطهرش پس از انتقال به كاشمر، در جوار آرامگاه شهيد مدرّس به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 14- نيازمند، سيّدخليل سردارشهيد مهندس سيّدخليل نيازمند فرزند سيّدعلي، به سال 1330 در كاشمر بهدنيا آمد. تحصيلات خود را تا سطح ديپلم در زادگاهش به پايان رساند. سپس در رشتهي متالوژي دانشگاه علم وصنعت، به تحصيل پرداخت. در سال 1354 فارغ التحصيل شد و 8 ماه در كارخانه ذوب آهن اصفهان مشغول به كارشد. مهندس نيازمند پس از طيّ دورهي سربازي به خدمت آموزش و پرورش درآمد و مدّتي معاونت هنرستان سيّد جمال الدّين اسدآبادي مشهد را عهده دار بود. درگيرودار تظاهرات مردم عليه رژيم پهلوي، به نوبهي خود سهم به سزايي در فعّاليّتهاي سياسي برعهده داشت. در وقايع 17 شهريور و 10 دي از سوي رژيم ستم شاهي مصدوم شد. با پيروزي انقلاب و تشكيل سپاه پاسداران به عضويّت اين نهاد انقلابي درآمد و به عنوان اوّلين فرمانده عمليّات سپاه ناحيهي كاشمر مشغول خدمت شد. با آغاز جنگ تحميلي، مدّتي به مناطق جنگي جنوب كشور رفت. مهندس نيازمند، پس از خدمات ارزندهاي كه در سپاه انجام داد، هنگاميكه در تاريخ 19/10/1360 براي پاكسازي ارتفاعات كاشمر از لوث وجود خوانين و ضدّ انقلاب، به منطقهي اسحاق آباد رفته بود، به شهادت رسيد و در جوارآرامگاه شهيد مدرّس(ره)، به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 15- هادي، محمّدرضا سردار شهيد محمّدرضا هادي فرزند اسماعيل، به تاريخ 25/3/1347 در روستاي انصاريه (فروتقه)ي كاشمر به دنيا آمد. دوران دبستان و راهنمايي را در زادگاهش به پايان رساند و با پيروزي انقلاب به عضويّت بسيج درآمد. در آغاز جنگ، باوجود اينكه سنّ كمي كه داشت، به جبهه اعزام شد و در عمليّاتهاي مختلفي به همراه گروه تخريب شركت كرد و از خود رشادتهاي خاصي نشان داد. تا اينكه درتاريخ 6/5/1365 به عنوان مسؤول محور تخريب تيپ 18 جواد الائمّه(ع) از لشكر 5 نصر، در منطقهي جنگي مهران حضور يافت و در حين انجام مسؤوليّت در ارتفاعات قلاويزان به شهادت رسيد و در زادگاهش به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 16- يزداني كريزي، محمّد سردار شهيد محمّد يزداني كريزي فرزند جواد، در اوّلين روز از فروردين ماه سال 1343 در روستاي كريز از توابع بخش كوهسرخ شهرستان كاشمر بهدنيا آمد. تحصيلات خود را در كاشمر گذراند. با شروع جنگ تحميلي، در حالي كه هنوز 16 سال نداشت، به سوي جبههها شتافت و از نواحي دست، شكم و گلو مجروح شد. پس از چندي به عضويّت سپاه پاسداران درآمد و در نبردهاي مختلف از فتح بستان تا كربلاهاي4 و 5 حضوري مثمر ثمر داشت. سرانجام در عمليّات كربلاي5 در تاريخ 19/10/1365 با سمت معاون گردان كوثر تيپ 21 امام رضا‹ع› شركت نمود و پس از رشادتهاي بسياري كه از خود نشان داد، به شهادت رسيد. پيكر پاكش پس از انتقال به كاشمر، در جوار آرامگاه شهيد مدرّس به خاك سپرده شد. ——————————————————————————– 17- يغمايي، علي سردار و معلّم شهيد علي يغمايي فرزند عبدالحسين، به تاريخ 8/7/1335 در روستاي شفيع آباد بردسكن متولّد گرديد. پس از پايان تحصيلات، در سال 1354 به خدمت سربازي اعزام و به عنوان سپاه دانش به كسوت معلّمي مفتخر گرديد. سپس به دانشسرا راه يافت و در ضمن تحصيل، به فعّاليّتهاي سياسيـ مذهبي پرداخت. در اين ارتباط چندبار توسّط ساواك بازداشت شد. با پيروزي انقلاب به عنوان مسؤول امور تربيتي آموزش و پرورش بردسكن به خدمت مشغول گرديد. با آغاز جنگ تحميلي، در كسوت بسيجي، به جبهه اعزام شد و در سمت مسؤول گروه تخريب به فعّاليّت پرداخت. تا اينكه در تاريخ 24/1/1362 در حاليكه در منطقهي شمال فكّه به انجام مأموريّت مشغول بود، مفقودالاثر گرديد. پيكر پاكش چندي بعد، توسّط گروه تفحّص پيدا شد و پس از انتقال به كاشمر، در جوار آرامگاه شهيد مدرّس به خاك سپرده شد. راه هاي ارتباطي و حمل و نقل
يكي از عوامل موثر در توسعه ي اقتصادي ، اجتماعي هر منطقه وجود راههاي ارتباطي مناسب است . وجود راههاي مناسب در هر منطقه علاوه بر سهولت رفت و آمد مسافرين ، باعث رشد و شكوفايي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و … مي گردد . برخي بر اين باورند كه حمل و نقل نيروي محركه ي تو سعه است . شهرستان كاشمر در فاصله ي 217 كيلومتري جنوب غربي مشهد در 906 كيلومتري شرق تهران واقع شده است . راههاي ارتباطي اين شهرستان با ساير نقاط استان به شرح زير است : 1- راه كاشمر – سه راهي شادمهر : اين راه به طول 55 كيلو متر با عرض 11 متر با روكش آسفالت گرم به عنوان يكي از راههاي اصلي، شهرستان كاشمر را از يك سوي به تربت حيدريه و نهايتاً مشهد مقدس و از سوي ديگر به جنوب خراسان و استان سيستان و بلوچستان مرتبط مي سازد. 2- راه كاشمر – بردسكن : اين راه به طول 43 كيلومتر و با عرض 11 متر با روكش آسفالت گرم به عنوان راه اصلي ، شهرستان كاشمر را به شهرستان هاي خليل آباد ، بردسكن و سپس سبزوار و تهران از يك سو و استان هاي يزد ، اصفهان ، فارس و بنادر جنوبي كشور از سوي ديگر ارتباط مي دهد . 3- راه كاشمر – نيشابور : اين راه كوهستاني به طول 125 كيلو متر و با عرض 7 متر و روكش آسفالت سرد به عنوان راه فرعي درجه 2 با جاذبه هاي زيبا و چشم انداز هاي طبيعي كوهستاني كاشمر را به نيشابور مربوط مي سازد . نظام سنتي مالكيت دربخش روستايي تاقبل از اصلاحات ارضي نظام ارباب ،رعيتي بر كشاورزي منطقه حاكم بود وهر واحد توليد زراعي صحرا ناميده مي شد ،هر صحرا شامل 6گاو مرد بوده يعني چهارنفر دهقان زيرنظر مردي به نام سالار كه از طرف ارباب انتخاب مي شد كار مي كرده اند .معمولاً آب ،زمين ، بذر وكود را ارباب تهيه مي كرده است ونيروي شخم وكار از جانب دهقان تامين مي شد وميزان بهره ارباب از محصول بستگي به نوع قرارداد وتا حد زيادي عرف معمول داشته است. درنظام ارباب ،رعيتي كه بيشتر درروستاي دشتي منطقه رواج داشته ،تقسيم محصول بر اساس شيوه سهمبري بوده است بدان گونه كه محصول به دست آمده در سفيد برگ(كشت پاييزه) 3 به1 (2 قسمت سهم ارباب و1قسمت سهم دهقان )ودرسبزبرگ (كشت بهاره )4 به1بوده است.دربعضي روستاها كه مالك سكونت نداشته ،امور مربوط به املاك را مباشر وي انجام مي داده است .دراين صورت تقسيم محصول وزارع مساوي بود ه است .درسال هاي 1342-1341 با اجراي اصلاحات ارضي وضع به گونه ديگري شد . آب و زمين هاي مالكين عمده قطعه قطعه شد وبه كشاورزان بدون آب وزمين وا گذار گرديد .به نظر برخي از صاحب نظران ،اصلاحات ارضي برسازمان ،اقتصادي ، اجتماعي روستا ها تاثير عمده اي مي گذارد و با اجراي اين كار ميتوان با مشكلات ناشي از فقر و محروميت روستايي مقابله كرد ، زيرا يكي از عوامل كمي درآمد دهقانان نابرابري در مالكيت زمين است ، امّا در عمل مشاهده گرديد كه در كشور ما به سبب عدم حمايت دولت از كشاورزان ، تقسيم نادرست زمين و توجه به بخش صنعت مونتاژ ، اين اقدام نه تنها موجب بهبود وضع روستائيان نشد بلكه به ضعف كشاورزي نيز انجاميد. اصلاحات اراضي دست مالكان غايب از روستا را از تسلط بر مناطق تحت نفوذشان حذف نكرد ، چراكه بسياري از آنان توانستند از راههاي گوناگون نظير رشوه دادن به ماموران اصلاحات اراضي و يا مستثني كردن از قانون ، جلوي تقسيم اراضي را بگيرند . اجراي نادرست اصلاحات اراضي در سراسر نواحي روستايي ايران و از جمله منطقهي مورد مطالعه سبب افزايش مشكلات اين نواحي گرديد . در حال حاضر به جز محدودهي بزرگ مالكي (عمده مالكي )مالكيت از نوع خرده مالكي و وقفي براكثر روستاهاي ناحيه حاكم است . اراضي خرده مالكي بيش تر در روستاهاي بخش كوهسرخ وجود دارد . دليل اين امر را ميتوان در كوهستاني بودن منطقه و عدم گسترش اراضي جستجو كرد .در مقابل اين ، بزرگ مالكي و وقفي بيش تر در دشت وجود دارد . زمين هاي وقفي درصدي از زمين هاي قابل كشت دهستان هاي بالاولايت ، پائين ولايت ، رستاق و شش ترازرا شامل مي شود كه متعلق به آستان قدس رضوي ، سيد حمزه و يا سيد مرتضي مي باشد . در يك نتيجه گيري كلي مي توان گفت : روابط سنتي مالكيت ( مالكيت هاي اربابي ، عمده مالكي ، خرده مالكي ) از قديم تا به حال به دليل وجود مالكان شهري ، تقسيم محصول و اثرات اقتصادي شهر باعث سرازير شدن جريان ثروت و سرمايه از نقاط روستايي به طرف شهر گرديده است . ——————————————————————————– رابطه ي جمعيتي شهرو روستا درچند دهه ي اخير تقريبا همه ي كشورهاي در حال توسعه با مهاجرت فرايندهي روستاييان به شهرها روبرو بوده اند . يكي از مهمترين عوامل اين نوع مهاجرت ، عامل اقتصادي است . وقتي درآمد روستاييان تنها در حد رفع نيازهاي اوليه و تامين حداقل معاش باشد، توانايي سرمايه گذاري فعاليت اقتصادي را نخواهند داشت ،از طرفي به علت رشد جمعيت ، منابع روستا به ويژه آب و زمين براي فعاليت اقتصادي همه ساكنان روستا كافي نيست و همچنين با ماشيني شدن كشاورزي ، ماشين آلات و ابزار جاي نيروي كارگر كشاورزي را مي گيرد كه نتيجه اين امر مهاجرت از روستا ها به شهرهاست . در حوزه ي نفوذ مستقيم ** شهر كاشمر دو گونه از ارتباطات جمعيتي بين روستا و شهر ديده مي شود . يكي جابجايي ناپايدار نيروي كار از روستا ها به شهر ، كه اين مورد بيشتر در روستاهايي ديده ميشود كه به وسيله ي نقليه ي عمومي دسترسي دارند و مي توانند در مدت زمان كمتر از 60 دقيقه خود را به شهر برسانند . ( دهستان هاي بالاولايت و پايين ولايت ) . اين نوع مهاجرت روزانه است و به دليل وجود فرصت هاي شغلي در بخش هاي مختلف از جمله مشاغل ساختماني ، كوره هاي آجر پزي ، كارگاه هاي توليدي ، و … صورت ميپذيرد، اگر در دراز مدت منجر به مهاجرت هاي دايمي نشود مي تواند سازنده نيز باشد . شكل ديگر جا به جايي نا پايدار نيروي كار از شهر به روستا مي باشد ، شهر كاشمر در برخي موارد مي تواند تامين كننده ي نيروي كار روستاها باشد ، چرا كه بر خلاف ساير شهرها به ويژه شهرهاي بزرگ كه عموما مردم براي كار از روستاها به شهر مهاجرت روزانه مينمايند ، در اين جا ما شاهد مهاجرت هاي معكوس هستيم ، در طول سال ( به جزء فصل زمستان كه فصل كشاورزي نيست ) مي بينيم كه روزانه دهها وانت سواري و يا موتور سيكلت حامل ومردان كارگري است كه از شهر كاشمر روانه ي روستاها مي شوند و پس از انجام كارهاي مختلف كشاورزي ، قبل از غروب آفتاب به شهر باز مي گردند ، و بدين ترتيب رابطهي جمعيتي بين شهر و روستا برقرار مي گردد . ——————————————————————————– روابط متقابل شهر و روستا بر مبناي محصولات كشاورزي شهرها بازارهاي ناحيهاي و محل مبادله ي كالاها و فرآورده هاي روستايي منطقه به شمار مي روند و ارتباط روستائيان منطقه ي نفوذ خود را به طور روزانه ، هفتگي و يا فصلي برقرار مي سازند . به نظر گروهي از محققان ، شهر حافظ وتامين كننده ي اقتصاد پويا و متنوع روستاست . در گذشته محصولات توليدي نواحي روستايي به گونه أي بود كه بيشتر جنبه ي خود مصرف داشت و عمده توليدات روستايي صرفا براي برطرفساختن نيازهاي خانواده به كار مي رفت . توليدات اضافه بر مصرف تنها زماني به فروش مي رسيد كه سود قابل توجهي داشت. افزايش جمعيت ، گسترش وسايل ارتباطي ، بهبود راههاي حمل و نقل ، بالا رفتنسطح درآمد و ديگر عوامل سبب گرديد كه توليد محصولات كشاورزي از جنبهي معيشتي و خود مصرفي به كشاورزي تجاري تبديل گردد . اين امر به خصوص بعد از انقلاب اسلامي محور اصلي فعاليت هاي دولت قرار گرفت.رابطه ي تجاري شهر كاشمر با روستاهاي واقع در حوزه ي نفوذش شامل بيشتر روستاهايي است كه به نسبت هاي مختلف و با توجه به عوامل اقتصادي ، اجتماعي و … با مركز شهر در ارتباط هستند . محدوده ي اين حوزه نفوذ بنا به دلايلي چند تقريبا تمامي روستاهاي دشت كاشمر را زير پوشش دارد كه از آن جمله اند : وابستگي فضاهاي زيستي ، پيوند فعاليت هاي جمعيتي ، عمل كرد متقابل كانون هاي طبيعي و ارتباطات متقابل در زمينه هاي مختلف ( زير بنايي ، مبادلاتي ، …) . اين عوامل مجموعه فضايي يكپارچهاي در دشت كاشمر به وجود آورده كه تنها تعداد اندكي از آبادي ها به علت نزديكي به شهر هاي مجاور كاشمر ، خارج از قلمرو نفوذي ، تجاري كاشمر قرار دارند. بررسي رابطه ي تجاري شهر با روستاهاي واقع در قلمرو نفوذ بيانگر اين است كه بين شهر وناحيه وابستگي شديد ي وجود دارد . وجود زير ساخت هاي متفاوت طبيعي در منطقه سبب شده كه بخش هاي شمال شهرستان به دليل كوهستاني بودن و كمبود خاك مناسب ، با مشكلاتي در زمينه ي زراعت روبرو باشند اما در زمينه ي باغداري از وضعيت مناسبي برخوردار هستند. اين در حالي است كه دشت مركزي به دليل قابليت هاي مناسب آب و خاك ، امكانات مطلوبي را براي رشد و توسعه ي فعاليت هاي كشاورزي ايجاد كرده است ، به حدي كه بالاترين تراكم جمعيتي ، ناحيه در اين بخش ديده مي شود . كشاورزي ناحيه فعاليت هاي مبتني بر زراعت، باغداري و دامداري را شامل مي شود. توليد محصولات عمدتاً در جهت تأمين نيازهاي خود و بازارهاي شهري شكل گرفته و داراي فرآورده هاي گوناگوني است . اراضي ناحيه ، شامل اراضي آبي در دشت و ارضي ديمي در بخش كوه سرخ است . بيشترين وسعت اراضي شهرستان به كشت آبي اختصاص دارد. شهر كاشمر به عنوان نقطه ي مهم شهري ، مركز اصلي مراجعه و ارتباط كشاورزان است.براساس نتايج بدست امده از پرسش نامه هاي روستايي ، نزديك به 90 %از آبادي ناحيه براي خريد مايحتاج و نيازهاي روزانه ، مستقيما به بازار شهر كاشمر مراجعه مي كنند و تنها تعداد اندكي از آبادي ها به علت دوري از شهر كاشمر ، مايحتاج خود را از بازارهاي شهري نزديك خود تأمين مي كنند . وجود تجار و واسطه هاي كشاورزي در شهر موجب گرديده تا جمعيت اكثر آبادي هاي ناحيه منحصراً با شهر كاشمر ارتباط داشته باشند ، اين تجار عمده محصولات زراعي و باغي سالانه را جذب بازار كاشمر نموده و محصولات مازاد بر مصرف شهروندان را به ديگر نقاط صادر مي نمايند . بنابراين روستاهاي ناحيه با داشتن اقتصاد مبتني بر زراعت ، باغداري و قاليبافي ، درآمد اصلي خود را از محل فروش اين محصولات به بازار شهر كاشمر به دست ميآورند و سود به دست آمده از اين دادوستد ، اقتصاد شهري را رونق مي بخشد . ——————————————————————————– نقش صنايع دستي (قالي و قاليچه) در رابطه ي شهر و روستا شهرستان كاشمر با داشتن قدمت طولاني در توليد صنايع دستي و خانگي و شاغلين فراوان در اين فعاليت ، امروزه در سطح استان پهناور خراسان از مقام والايي برخوردار است. يكي از مهم ترين صنايع دستي كه رواج گستردهاي در سطح شهرستان دارد قاليبافي استكه در كنار ساير فعاليت ها نقش عمدهاي را در تامين درآمد خانواده به عهده دارد . توليد فرش توانسته درصد قابل توجهي از نيروي كار موجود روستاها را به خود جذب كند كه اين ميتواند گام موثر و مثبتي در جلوگيري از مهاجرت روستاييان به شهر باشد . گسترش بيكاري و بالا بودن هزينه ي زندگي و استفاده ي تجار شهري از نيروي كار ارزان در روستاها ، به گسترش اين صنعت در روستاها نقش عمدهاي ايفا كرده است . در روابط نامعقول تجاري شهر و روستا ، فرش بافي از عواملي است كه در خروج سرمايه از روستا نقش زيادي دارد . افزايش قيمت توليدات مختلف در مراكز شهري در مقابل توليدات روستايي ، ضعف مالي روستاييان ، توسعه ي عملكرد واسطه ها و تجار شهري و نوسانات قيمت فرش از عواملي هستند كه عده ي زيادي از روستاييان را از نظر مالي به طور دايم به تجار فرش وابسته مي كند . نتايج پرسش گري محلّي نشان مي دهد كه بيشترسر پرستان كارگاه توليد فرش در نقاط روستايي ، ابتدا سرمايه ي توليد فرش به ويژه مواد اوليه را به صورت نسيه تهيه مي كنند . در چنين حالتي مجبور هستند ، بلافاصله پس از فروش فرش ، بدهي خود را به فروشندگان مواد اوليه در شهر پرداخت نمايند . اين افراد ناچارند علاوه بر بدهي خود مبلغي را به عنوان سود بپردازند ،از ديگر دستاوردهاي اين پژوهش اين است كه اكثر توليد كنندگان فرش ، فرش توليدي خود را به وسيله ي واسطه ها و دلال ها به فروش مي رسانند .اين افراد ممكن است ساكن همان روستا،ياروستاهاي مجاورباشند،آنها با تجار ساكن درشهركاشمردرارتباط بوده ودر نهايت تجارشهري نيزباساير تجار ساكن در شهرهاي بزرگتر(مشهد،تهران و…)مرتبط هستند و بدين گونه است كه نقش صنعت فرش درچگونگي رابطه بين مراكزشهري وروستايي برقرارميگردد. ——————————————————————————– روابط شهر و روستا از نظرخدمات آموزشي يكي ازشاخصهاي مهم براي توسعه ي جوامع درصد باسوادان وميزان امكانات موجود در آن جامعه است.اگر موفق شويم دريك برنامه ريزي جامع وبا اهداف خود كفايي درمحصولات اساسي كشاورزي وبا بسيج تمام امكانات كشورسطح توليد را درمناطق روستايي به سطحي ازتعادل وتوازن برسانيم كه بين درآمدخانوارهاي ساكن درمناطق روستايي وشهري ، تفاوت معناداري وجود نداشته باشد امّا در ارائه خدمات آموزشي،بهداشتي،رفاهي وغيره نتوانيم بين مناطق مذكورتوازني ايجاد كنيم ،جاذبه هاي شهري، روستاييان به خصوص تحصيل كردگان را به خود جذب خواهد كرد. در بررسي منطقه مورد مطالعه تنها روستاهاي دهستان بالا ولايت و پايين ولايت از نظر خدمات آموزشي به شهر كاشمر وابسته هستند ،زيرا بخش هاي خليل آباد و كوهسرخ داراي مناطق مستقلّي از نظر آموزش و پرورش ميباشند. شعاع خدمات دهي در بخش آموزش ابتدايي به روستاها بسيار گسترده وفراگير است. .گستره خدمات به حدي است كه تمام روستاهاي منطقه به نحوي از امكانات تحصيلي برخوردار هستند .اين خدمات در دوره ي راهنمايي كمتر ودر دوره ي متوسط به چند روستا محدود ميشود .كه اين امر ميتواند يكي از علل مهاجرت دانش آموزان از روستاهابه شهرباشد،البتّه عوامل ديگري هم در مهاجرت دانش آموزان به شهر موثّر است از جمله : استفاده ازدبيران مجرّب،برگزاري كلاس هاي جنبي (تقويتي ،كنكور و…) امكانات و مواد آزمايشگاهي و كارگاهي و… برنامه ريزان آموزشي بايد به گونهاي عمل كنند كه از هجوم دانش آموزان به شهر جهت درس خواندن در دوره هاي مختلف جلوگيري شود. خدمات دهي در سطح آموزش عالي را سه مركز دانشگاهي (پيام نور،جهاددانشگاهي ودانشگاه آزاد) در دوره هاي تحصيلي كارداني ،كارشناسي و كارشناسي ارشد به عهده دارند.گستره ي خدمات رساني اين مراكز علاوه بر محدوده ي شهرستان ، ساير نقاط را در سطح كشوري دربرمي گيرد،. ——————————————————————————– روابط بهداشتي،درماني شهر وروستا ازنظرخدمات همان گونه كه آموزش وپرورش در عرصه بهداشت فكري مورد توجه قرار مي گيرد ،خدمات بهداشتي ودرماني نيز در بين پروژه هاي عمراني يك كشور از جايگاه ويژهاي برخوردار است . هدف از تأمين خدمات ياد شده عبارت از :بالا بردن سطح سلامت وازدياد نيروي فعاليت افراد ،طولاني كردن عمرو سرانجام پيش گيري ازبروز وشيوع بيماري ها ودرمان به موقع آنها .با بررسي شاخص هاي اجتماعي ،اقتصادي در مناطق شهري وروستايي كشور متوجه اين نكته مي شويم كه تفاوت عمده اي از نظر فعاليت هاي اقتصادي ،اجتماعي ،سطح زندگي وميزان برخورداري از رفاه و تامين اجتماعي بين شهر وروستاوجود دارد .تخصيص بخش عمده ي اعتبارات عمراني كشور به شهرها ،توزيع نابرابر موسسات آموزشي وبهداشتي در مناطق شهري وروستايي اين تفاوت را افزايش مي دهد. يكي از خدمات عمده ي مركز شهرستان به روستا هاي اطراف ،خدمات بهداشتي ، درماني است . تمركز خدمات وامكانات بهداشتي ،درماني در شهر هاباعث افزايش رفت وآمد روستائيان به شهر ها مي شود . وجود مراكزخدماتي ودرماني در برخي از روستا ها تا حدودي از هجوم روستا ييان به شهرها پيشگيري كرده است ولي تفاوتهاي كمي وكيفي اين خدمات درشهروروستا كماكان بسترساز مهاجرت مي گردد. شهر كاشمر ازنظر خدما ت درماني ،بهداشتي ونيروي هاي متخصص از وضعيت نسبتاً مطلوبي برخوردار است ،گستره ي خدمات دهي شهرعلاوه برشهروندان ،روستا هاي نزديك به شهر را نيز دربرمي گيرد . روستاهاي محدوده ي شهرستان با آنكه حدود 54 درصد جمعيت كل شهرستان رادرخود جاي داده اند، ولي امكانات خدمات دهي در آنهادرقياس باشهر بسياركم است ، بطوري كه تعداد زيادي از روستا ها از داشتن پزشك عمومي در مراكز بهداشتي درماني محروم هستند . ——————————————————————————– وضعبت مخابرات شهرستان كاشمر از سال 1357 لغايت1382 (1) رديف شرح فعاليت پايان سال57 وضعيت موجود(82) 1 منصوبه (شماره هاي موجود) 650 32636 2 شماره هاي مشغول به كار 581 29000 3 تعداد و مراكز تلفن 1 17 4 تعداد كانال هاي راه دور 0 950 5 تعداد تلفنهاي همگاني شهري و راه دور 0 228 6 تعداد روستاها 0 78 7 جمعيت روستاهاي داراي ارتباط 0 106000 مردم اين شهرستان، مسلمان و مفتخر به پيروي از مذهب جعفري ميباشند. تقديم 640 شهيد سرافراز كه چند تن از آنان از سرداران نامبُردار كشورند، 150 آزاده و 2000 جانباز، از سوابق افتخارآميز مردم اين شهرستان در دفاع از كشور، انقلاب و ارزشهاي مقدّس و نشان از حميّت و مردانگي آنان ميباشد. » تعداد و پراكندگي: شهرستان كاشمر با جمعيّتي در حدود 166هزار نفر، از دو بخش مركزي و كوهسرخ تشكيل شده است. جدول ذيل، آمار تفكيكي جمعيّت اين شهرستان را نشان ميدهد. گفتني است از آنجاكه طرح سرشماري نفوس و مسكن، هر ده سال يكبار انجام ميپذيرد، از آخرين سرشماري صورت گرفته در سال 1375 تا كنون آمار دقيقي در دست نيست. آمار و ارقام مركز بهداشت و فرمانداري كاشمر نيز بهشكل غيرقابل باوري با يكديگر متفاوت است. معالوصف، ترجيحاً با اندكي جرح و تعديل، به گزارش آماري فرمانداري استناد نموديم: كلّ جمعيّت زن مرد تعداد خانوار شهر/ روستا 83958 41321 42637 21661 شهر كاشمر 6875 3504 3371 1921 شهر ريوش 25342 13024 12318 6167 روستاهاي بخش كوهسرخ 49770 25158 24612 9846 روستاهاي بخش مركزي 165945 82107 82938 39595 جمع كلّ » نكتهي حائز اهمّيّت اين است كه طيّ دورهي ده سالهي 65-1355 شهرستان كاشمر مهاجرپذير بوده و اين امر، در رشد جمعيّت شهري شهرستان منعكس گرديده است. براين اساس، در سال 1375 هـ.ش حدود 41 درصد جمعيّت شهرســتان در نقـاط شهري و بقيّه، در روستاهاي آن ساكن بودهاند. بنابه گزارش سالنامهي آماري تعداد متولّدين و فوت شدگان ثبت شده در سال1380در شهرستان كاشمر (و بخش خليل آباد) به قرار ذيل بوده است: تعداد كل مرد زن شهري روستايي متولّدين 3484 1779 1705 1964 1538 فوت شدگان 1071 557 514 582 489 » از آنجا كه هنوز بخشي از جمعيّت و به خصوص روستائيان در خصوص گزارش فوت و درخواست صدور گواهي فوت اقدام نميكنند، به طور قطع ميتوان گفت آمار فوت شدگان به مراتب بيشتر از آمار ثبت شدهي فوق است. در مجموع طيّ دورهي 30 ساله 75-1345 هـ.ش، رشد جمعيّت شهري شهرستان 5/2 برابر رشد جمعيّت روستايي بوده است. شهرستان بخش دهستان آبادی خانوار مرد زن باسواد بی سواد كاشمر مركزئ 10,198 18,655 19,464 كاشمر مركزئ بالاولايت 7,054 13,000 13,720 كاشمر مركزئ بالاولايت حاج رجب 30 66 69 92 28 كاشمر مركزئ بالاولايت طاهراباد 2 4 0 * * كاشمر مركزئ بالاولايت فرشه 242 353 403 458 251 كاشمر مركزئ بالاولايت كلاته نايي 22 57 68 94 29 كاشمر مركزئ بالاولايت تل اباد 141 313 307 394 145 كاشمر مركزئ بالاولايت قوژد 1,087 1,960 2,064 2,669 940 كاشمر مركزئ بالاولايت فروتقه 740 1,284 1,509 1,948 652 كاشمر مركزئ بالاولايت گندبر 43 82 90 43 99 كاشمر مركزئ بالاولايت اسحاق اباد 167 354 320 406 214 كاشمر مركزئ بالاولايت فدافن 1,009 1,010 1,006 1,369 442 كاشمر مركزئ بالاولايت فرح اباد 620 1,157 1,219 1,616 547 كاشمر مركزئ بالاولايت كاج غونه 81 137 137 188 60 كاشمر مركزئ بالاولايت رزق اباد 648 1,208 1,186 1,422 710 كاشمر مركزئ بالاولايت بهاريه 29 61 54 82 20 كاشمر مركزئ بالاولايت جردوي 207 431 463 646 163 كاشمر مركزئ بالاولايت فرگ 615 1,251 1,226 1,760 519 كاشمر مركزئ بالاولايت قوچ پلنگ 178 354 409 455 209 كاشمر مركزئ بالاولايت ناي 259 397 465 564 240 كاشمر مركزئ پائين ولايت 3,144 5,655 5,744 كاشمر مركزئ پائين ولايت سرحوضك 435 793 774 1,109 330 كاشمر مركزئ پائين ولايت محمديه 390 647 694 909 301 كاشمر مركزئ پائين ولايت علي اباد 2 3 2 * * كاشمر مركزئ پائين ولايت ابكوه علي اباد 5 9 7 * * كاشمر مركزئ پائين ولايت حاجي اباد 157 320 309 437 137 كاشمر مركزئ پائين ولايت كسرينه 543 961 1,003 1,317 463 كاشمر مركزئ پائين ولايت كلاته پزي 28 61 51 40111c 59 كاشمر مركزئ پائين ولايت كلاته سالاري 1 1 0 * * كاشمر مركزئ پائين ولايت كلاته محمداباد/ 4 9 5 * * كاشمر مركزئ پائين ولايت كلاته يادگار 1 3 2 * * كاشمر مركزئ پائين ولايت پادگان قدس 1 1 0 * * كاشمر مركزئ پائين ولايت زنده جان 396 725 725 989 321 كاشمر مركزئ پائين ولايت ساربان 1 2 0 * *111c كاشمر مركزئ پائين ولايت محمدابا/هنداباد/ 18 38 24 42 16 كاشمر مركزئ پائين ولايت شوكتيه 11 19 19 25 9 كاشمر مركزئ پائين ولايت مغان 544 964 1,014 1,343 458 كاشمر مركزئ پائين ولايت ممراباد 260 470 472 612 217 كاشمر مركزئ پائين ولايت عشرت اباد 347 629 643 840 296 آمار روستایی »» 1ـ اوضاع طبيعي بخش مركزي » الف) موقعيت، وسعت و محدود جغرافيايي بخش مركزي شهرستان كاشمر در شمال شرقي كشور و غرب خراسان رضوي با وسعتي معادل 1192 كيلومترمربع از شمال به ارتفاعات كوهسرخ و بخش كوهسرخ و از جنوب به شهرستان فيضآباد و از شرق به شهرستان تربتحيدريه و از غرب به شهرستان خليلآباد متصل ميباشد. » ب) وضعيت زمين: اين بخش در دشت كاشمر واقع گرديده و از شمال به كوههاي كوهسرخ و از جنوب به كوه فغان در طول 44 كيلومتر از شرق به غرب و عرض 20كيلومتر از شمال به جنوب واقع شده است. اين دشت داراي خاك نسبتاً مساعد جهت امور كشاورزي و دامداري بوده، از پوشش گياهي متوسطي از نوع گياهان كويري برخوردار ميباشد. از نظر آب و هوا نيمه صحرايي با متوسط بارندگي در سال 110 ميليمتر داراي زمستانهاي نسبتاً سرد و تابستانهاي گرم و خشك است ارتفاعات اين بخش از سطح دريا حداكثر 2335 و حداقل 1096متر ميباشد.رودخانههاي فصلي اين بخش شامل ناي، فرشه، بهاريه، فرگ و سيدمرتضي بوده كه از ارتفاعات شمالي بخش در هنگام بارندگي سرچشمه گرفته و به صورت شمالي ـ جنوبي در جريان ميباشد. ——————————————————————————– »» 2ـ جغرافياي انساني جمعيت بخش مركزي بر اساس آخرين آمارگيري سال 85 توسط سرشماري نفوس و مسكن 85 بالغ بر 121786نفر شامل 9846 خانوار ميباشد كه اين بخش داراي دو دهستان ميباشد. » الف) دهستان بالاولايت به مركزيت روستاي فرحآباد اين دهستان با تعداد 6849 خانوار و جمعيت 26720نفر و وسعتي معادل 07/883 كيلومترمربع بوده كه در 20 روستا به شرح ذيل سكني گزيدهاند. فرحآباد، اسحاقآباد، بهاريه، تربقان، تلآباد، جردوي، حاجيرجب، رزقآباد، طاهرآباد، عارفآباد،فدافن، فرشه، فرگ، فروتقه، قوچپلنگ، قوژد، كاژغونه، كلاتهناي، گندهبر، ناي و همچنين تعداد 54 آبادي خالي از سكنه در اين دهستان وجود دارد. » ب) دهستان پايينولايت به مركزيت روستاي كسرينه اين دهستان با تعداد 2997 خانوار و جمعيت 11399نفر و وسعتي معادل 003/309 كيلومترمربع بوده كه در 10 روستا به شرح ذيل سكني گزيدهاند. كسرينه، حاجيآباد، زندهجان، سرحوضك، شوكتيه، عشرتآباد، محمديه، مغان، ممرآباد، هندآباد و همچنين تعداد 27 آبادي خالي از سكنه در اين دهستان وجود دارد. تراكم نسبي جمعيت بخش به طور متوسط 42 نفر در هر كيلومترمربع است. ——————————————————————————– »» 3ـ جغرافياي تاريخي وجود بارگاه ملكوتي دو امامزاده اعظم سيدحمزه(ع) و سيدمرتضي(ع) كه از نوادگان امام موسي كاظم(ع) ميباشـند و داراي قدمتـي بـالغ بر دويست و انـدي سـال بوده كه در داخل شهر كاشمـر و دامنـه ارتفاعات شمال بخش واقع شده است. همچنين مزار سيدمحمد(ع) در فاصله سه كيلومتري شهـر و آثار باستانـي قلعـه آتشـگاه در كنار سرحوضك واقع در دهستان پايينولايت و آرامگاه شهيد آيتا… مدرس(ره) باعث گرديده همه ساله تعدادزيادي از مشتاقان زيارت اهلالبيت از نقاط مختلف كشور به اين شهرستان مسافرت نمايند. ——————————————————————————– »» 4ـ اوضاع اقتصادي بخش » الف) راههاي ارتباطي ارتباط روستاهاي بخش به صورت مستقيم به شاهراه ارتباطي شهرستان كه از محل سه راهي شادمهر به شهرستان خليلآباد متصل ميباشد مرتبط بوده است كه از مجموع 215 كيلومتر راه روستايي، 160 كيلومتر آسفالت و 55 كيلومتر به صورت شوسه و خاكي ميباشد. » ب) كشاورزي و محصولات عمده با توجه به مشخصات آب و هوايي و همچنين مستعد بودن اراضي منطقه، فعاليت عمده اهالي كشاورزي و دامداري ميباشد. اين بخش داراي 127 حلقه چاه عميق و همچنين تعداد 64 رشته قنات جاري دائم با سطح زير كشت به مقدار 18 هزار هكتار ميباشد. محصولات عمده بخش عبارتند از: گندم، جو، پنبه، انگور، انار، زيره، زعفران، جاليزات و دانههاي كلزا. » ج) دامداري و مرغداري تعداد 18 واحد مرغداري نيمه صنعتي و تعداد 83 واحد گاوداري وجود دارد. تعداد دام سبك (اعم از ميش و بز) 121200 رأس و تعداد سنگين (اعم از گاو و گوساله) 3245 رأسو تعداد طيور خانگي 288720 قطعه ميباشد. ——————————————————————————– »» 5ـ معدن و صنعت معـادن مشهـور در سطح بخش عبارتند از شـن، گچ، آهك، كائولـن كه در حـال بهرهبـرداري است و معادن مس و طلا كه در دست مطالعه و اكتشاف ميباشد. صنايع فعال اين بخش عبارتند از كارخانه روغن نباتي فرآيند، كارخانه خوراك دام، كارخانه آرد والسي، كارخانه بستهبندي خشكبار، كارخانه ماكاروني، ريسندگي ابريشم و نخ،سنگبري، سراميك، موزائيكسازي، تأسيسات شن و ماسه، مرغداريها، گاوداريها، صنعتي، پرورش گل و گياه چتايي و استقرار شهـرك صنعتـي در مركـز بخش باعث تحول و اشتغالزايي براي روستائيان عزيز گرديده است. »» 6ـ اوضاع سياسي، اجتماعي، فرهنگي » الف) اين بخش داراي 121 آبادي است كه 91 آبادي آن خالي از سكنه و 30 آبادي داراي سكنه ثابت بوده، كه در مجموع تعداد 9846 خانوار با جمعيت 49770 نفر ساكن ميباشند، حدود 85درصد روستاها از راههاي آسفالته و 15 درصد روستاها از راه شوسه برخوردار بوده است. بيش از 95 درصد روستاها از وجود سرويسهاي اياب و ذهاب بهرهمند ميباشند. تعداد 26 روستا از آب آشاميدني سالم، تعداد 30 روستا داراي مخابرات، تعداد 21 روستا تلفن خودكار داخل منازل، تعداد 11 روستا از نعمت گازرساني برخوردار هستند. تعداد 28 روستا داراي حمام بهداشتي و 20 روستا داراي غسالخانه ميباشند. تعداد 22 روستا داراي خانه بهداشت و تعداد 5 مركز درماني در سطح بخش وجود دارد. همچنين تعداد 90 مسجد و تعداد 48 تكيه و تعداد 4 كتابخانه در سطح بخش وجود دارد و تعداد 20 پايگاه بسيج در روستاهاي بخش فعال ميباشند. تعداد 38 باب دبستان، 32 باب مدرسه راهنمايي، 8 باب دبيرستان و جمعاً تعداد 11128 نفر دانشآموز مشغول به تحصيل در مقاطع مختلف ميباشند. خدمات عمومي توسط 4 شركت تعاوني روستايي و تعداد 24 فروشگاه مصرف و 23 فروشگاه مواد سوختي فعال و تعداد 26 باب نانوايي انجام ميپذيرد.كليه روستاهاي بخش تحت پوشش برنامههاي تلويزيوني شبكههاي 1 و 2 و 3 ميباشند. » ب) بافت مسكن و سيماي فيزيك روستاها امروزه با پيشرفت علم و تكنيك ساختمانسازي و استفاده از مصالح مرغوب، تأثيرات زيادي در ساختمانسازي روستاها گذاشته است، به طوري كه در حال حاضر ساختمانهاي روستايي به سبك روز و با استفاده از مصالح مرغوب ساخته ميشود كه اينگونـه ساختمـانها رقمي معادل 40% در سطح روستاهاي بخش مركزي را به خـوداختصـاص داده است ولي در كنـار اين ساختمانها خانههاي قديمي و گلـي و كوچههايي با عرض كم كه جوابگوي افزايش جمعيت در سطح روستا را نميباشد. براي جلوگيري از اين معضـل براي همه روستاهـا توسط بنيـاد مسكـن طـرح هادي تهيه شده است و براي دو روستاي بزرگ از جمله فدافن و تربقان طرح هادي پياده و اجرا شده است و براي بقيه روستاها با تأمين اعتبار مربوطه انشاءا… در آينده انجام خواهد شد. » ج) شوراهاي اسلامي بخش مركزي تعداد اعضاي شوراهاي اسلامي روستاها 102 نفر به شرح ذيل ميباشد: 1ـ شوراي اسلامي با پنج نفر عضو 11 روستا 2ـ شوراي اسلامي با سه نفر عضو 14 روستا 3ـ رابط شوراي اسلامي با يك نفر عضو 5 روستا 4ـ شوراي اسلامي بخش مركزي با 5 نفر عضو د) دهياريهاي بخش مركزي در بخش مركزي تعداد 25 دهياري در سال 1381 با مجوز وزارت كشور در 25 روستا تأسيس گرديده است و از سال 1382 فعاليت دهياريها با انتصاب دهيار در سطح روستا شروع گرديده است. كل اعتبـارات تخصيـص يافته به دهياريهـاي بـخش مركـزي از محـل قانون تجميـع عـوارض (اعم از سوخت، سيگار، عوارض گمركي) بالغ بر 360 ميليون تومان تاكنون بوده است. تعداد ماشينآلات واگذارشده به دهياريها به شرح ذيل ميباشد: 1ـ بيل مكانيكي 3 دستگاه 2ـ ماشين حمل زباله 2 دستگاه 3ـ موتورسيكلت 25 دستگاه 4ـ كمپرس حمل زباله 3 دستگاه اعتبارات هزينه شده جهت تأمين ماشينآلات بالغ بر 200 ميليون تومان بوده است كه از سوي سازمان همياري شهرداريها و دهياريهاي كشور تأمين و پرداخت شده است. تعداد 25 پروژه عمراني در سطح روستاهاي بخش مركزي در زمينههاي ورزشي، توسعه معابر، ساماندهي گورستان، احداث پارك، دفن بهداشتي زبالهها و تجهيز دهياري تاكنون هزينه گرديده است و مابقي اعتبارات در دست اقدام جهت عمران و توسعه روستايي ميباشد. » هـ ـ شوراهاي حل اختلاف بخش مركزي تعداد 7 روستا از روستاهاي بخش مركزي داراي شوراي حل اختلاف ميباشند كه در امورات حل و فصل مشكلات حقوقي روستائيان نقش بسزايي دارد. قصه سرو کاشمر قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده اید سروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن میفرماید: یکی شاخ سرو آورید از بهشت بدروازه شهر کشمر بکشت در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند. یکی سرو آزاده را زردهشت به پیش در آذر اندر بکشت نبشتش بر آن زاد و سرو سهی که پذرفت گشتاسب دین بهی فرستاد هرسو به کشور پیام که چون سرو کشمر به گیتی کدام زمینو فرستاد زی من خدای مرا گفت از اینجا به مینو گرای کنون جمله این پند من بشنوید پیاده سوی سرو کشمر روید در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد: که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد. پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد. چون بيوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند. آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است…(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی) این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد… باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده میشود).رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند. همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار میکردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!! تقویم تاریخ ترشیز 31 هـق فتح بُشت (ترشيز) بهدست اعراب مسلمان 232 هـق قطع سرو معروف كاشمر به دستور متوكّل عبّاسي 400 هـ.ق ولادت ابوالفضل طريثيتي 405 هـ.ق تولّد ابوعلي بشتي 415 هـ.ق. تولّد عميدالملك كندري در قريهي كُندر 432 هـ.ق وفات ابومحمد طريثيتي 440 هـ.ق (محرم) تولّد شيخ احمد جام نامقي در قريه نامق كوهسرخ 456 هـ.ق بهدارآويخته شدن عميدالملك كندري 476 هـ.ق ولادت محيي الدّين طريثيثي 480 هـ.ق (جمادي الاول) وفات ابوالحسن نامقي 480 هـ.ق وفات ابوعلي بشتي 498 هـ.ق يورش اسماعيليان ترشيز به بيهق 505 هـ.ق (سيزده رجب) ولادت مسعود طريثيتي 520 هـ.ق قتل عام جمعي از اهالي قريهي « طرز » بهدست ارقش خاتوني ـ وزير سلطان سنجر 535 هـ.ق قتل عام جمعي از اهالي روستاي « ميج» بهدست آق سنقرـ غلام سلطان سنجر 536 هـ.ق حملهي مجدّد سلجوقيان به آبادي « طَرز » در شمال ترشيز 537 هـ.ق وفات ابونصر طريثيثي 540 هـ.ق كشته شدن آق سنقرـ غلام سلطان سنجر ـ بهدست فدائيان اسماعيلي در ترشيز 545 هـ.ق درگذشت عميد مسعود زورآبادي 546 هـ.ق حملهي امير قجق ـ از امراي سلجوقي ـ به ترشيز 555 هـ.ق پايان غائلهي احمد خدابنده در كندر 596 هـ.ق (نوزدهم رمضان) پايان محاصرهي ترشيز توسط قطب الدّين محمّد خوارزمشاه 651 هـ.ق (جماديالاول) حملهي كيتوبوقانويان (امير مغولي) به ترشيز 655 هـ.ق درهم شكسته شدن قدرت اسماعيليان ترشيز، توسّط سپاه هولاكوخان مغول 659 هـ.ق تسخير مناطقي از ترشيز بهدست شمسالدّين علي از حاكمان سيستان 694 هـ.ق تصرّف بخشهايي از ترشيز بهدست شمس الدّين علي ـ از امراي آل كرت 784 هـ.ق تصرّف و تخريب ترشيز بهدست تيمور لنگ 839 هـ.ق وفات كاتبي ترشيزي در استرآباد 845 هـ.ق (رمضان) وفات خواجه علاءالدّين ترشيزي در هرات 848 هـ.ق وفات علي شهاب ترشيزي 864 هـ.ق/ 1459 م نبرد لشكريان ابوسعيد و سلطان حسين ميرزا در حدود ترشيز و هزيمت ابوسعيد 867 هـ.ق درگذشت مولانا طوطي ترشيزي 874 هـ.ق غارت ترشيز بهدست نيل بيك 927 هـ.ق/1521م وفات آهي ترشيزي در تبريز 929 هـ.ق حفر قنات سسفد بهدستور شاه اسماعيل صفوي 934 هـ.ق وفات اهلي ترشيزي در تبريز 993 هـ.ق شكست عليقلي خان از مرشدقلي خان و اسارت شاهزاده عبّاس ميرزا در ترشيز 997 هـ.ق قتل مرشد قلي خان ـ وزير شاه عبّاس ـ در ترشيز 997 هـ.ق (29 ربيع الاول) قتل ميرزا محمّد ـ وزير شاه عبّاس ـ در ترشيز 1002 هـ.ق جنگ تن به تن مردم ترشيز با ازبكان 1006 هـ.ق اخراج ازبكان از ترشيز 1011 هـ.ق/ 1602م ورود شاه عبّاس به ترشيز 1025 هـ.ق/ 1616م وفات ظهوري ترشيزي در دكن 1044 هـ.ق شكست ازبكان بهرهبري عبدالعزيز خان در حوالي قريهي تجرود 1152 هـ.ق/ 1739م انتصاب ميرزا عبدالحي از سوي نادرشاه به حكومت ترشيز 1160 هـق/ 1747م تولّد ميرزا عبدالله شهاب ترشيزي در بردسكن 1165 هـ.ق (يازدهم جمادي الثاني) وفات محمّد صالح ترشيزي، در قريهي قوژد 1216 هـ.ق/1800م وفات ميرزا عبدالله شهاب ترشيزي 1224 هـ.ق خروج مصطفيقلي خان از ترشيز، از پس هفت سال مقاومت 1231 هـ.ق قتل اسحاق خان قرايي و پسرش حسنعلي خان (حاكم ترشيز) به دست محمد ولي ميرزا 1245 هـ.ق حكومت مجدد مصطفي قلي خان بر ترشيز 1247هـ.ق (هشتم رمضان) شكست محمّدتقي خان حاكم ترشيز از شاهزاده خسرو ميرزا 1249 هـ.ق نبرد خسرو ميرزا با گروهي از تركمانان تكه در حوالي ترشيز 1249 هـ.ق حكومت محمّدتقي خان بر ترشيز 1267 هـ.ق تولّد شيخ محمّدحسين اشراقي در روستاي ايور 1270 هـق انتصاب محمّدرحيم خان (عنقاي قاجار) به حكومت ترشيز 1278 هـ.ق انتصاب سيف الدّوله ميرزا به حكومت ترشيز 1304 هـ.ق ولادت شيخ احمد غروي ترشيزي 1313 هـ.ق (ربيع الاوّل) وفات شيخ اسماعيل كوهسرخي 1316 هـ.ق (سوّم شعبان) ولادت آيت الله حاج شيخ محمّدباقر امامي 1324 هـ.ق/1285 هـ.ش وفات احمد ترشيزي (حاجي مجتهد) 1337 هـ.ق بهدار آويخته شدن عزيزالله خان باب الحكمي در مشهد 1340 هـ.ق وفات آيت الله شيخ اسماعيل ترشيزي 1356 هـ.ق وفات سيّدعلي نجفي كاشمري 1285 هـ.ق انتخاب سيّدهاشم احتشام الاطبّاء به عنوان اوّلين نماينده مردم ترشيز در مجلس شوراي ملّي 1313 هـ.ش (8 مرداد) تغيير نام ترشيز به كاشمر 1316 هـ.ش (دهم آذر)/ 27 رمضان 1356هـ.ق شهادت آيت الله مدرّس در كاشمر 1316 هـ.ش راه اندازي اوّلين كارخانه برق كاشمر 1322 هـ.ش احتساب كاشمر در قلمرو شهرستان تربت حيدريّه 1325 هـ.ش ارتقاء كاشمر بهشهرستان و استقلال اين شهر 1336 هـ.ش (15 آذر) تبيعد آيتالله عبدالرّحيم ربّاني شيرازي به كاشمر 1357 هش(20 آذرماه ) شهادت محمّد بهبودي به عنوان اوّلين شهيد انقلاب اسلامي در كاشمر 1358 هـ.ش (1/1) انتصاب محمود طلوع به سمت نخستين فرمان دار كاشمر ـ بعد از انقلاب 1358 هـ.ش انتخاب دكتر رامپور صدرنبوي به عنوان اوّلين منتخب مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1358 هـ.ش انتخاب حجهالاسلام حسن حسنزاده به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1359 هـ.ش (4 مهرماه) شهادت محمّد بهبودي به عنوان اوّلين شهيد كاشمر جنگ تحميلي 1360 هـ.ش انتصاب حجه الاسلام محمّديان به سمت نخستين امام جمعه كاشمر 1362 هـش انتخاب حجهالاسلام محمّدعلي عربي به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1364 هـ.ش (16 تير ماه)/ 1406هـ.ق وفات آيت الله حاج شيخ محمّدباقر امامي 1366 هـ.ش انتخاب احمد بلوكيان به نمايندگي مردم كاشمردر مجلس شوراي اسلامي 1367 هـ.ش (10 آذرماه) ورود اوّلين آزاده به كاشمر(حسين ضيائيان دلير) 1370 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1374 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1374 هـ.ش(14 تير) ارتقاء بردسكن به شهرستان و استقلال آن از كاشمر 1374 هـ.ش/ 1416هـ.ق (نوزدهم ذيالحجّه) وفات آيت الله سعيدي 1378 هـ.ش انتخاب محمّدرضا خبّاز به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1382 هـ.ش ارتقاء خليل آباد به شهرستان و استقلال آن از كاشمر 1382 هـ.ش انتخاب احمد بلوكيان به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي 1385 هـ.ش پيوستن كاشمـر به بنياد جوامع ايمن جهانـي 1387 هـ.ش انتخاب محمد رضا خباز به نمايندگي مردم كاشمر در مجلس شوراي اسلامي منابع و ماخذ جغرافیای شهرستان کاشمر / سیدحسن هاشمی، مریم آقایی میبدی، حسین عزیزی فروتقه، مریم سالاری خیابانی كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر / ايرج سعادتمند سایت آمار ایران – 1385 . اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران ۱۳۸۳، ص۱۰۷ روابط عمومي اداره مخابرات شهرستان كاشمر کتاب خراسان، ص 152-150 – هاشم جوادزاده، 1380 مطالعه عقايد ، رسوم و فرهنگ عامه كاشمـر با تكيه بر مناسك و باورهاي مذهبي / محمـد رمضـانپـور كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر / ايرج سعادتمند جغرافیای شهرستان کاشمر / سیدحسن هاشمی، مریم آقایی میبدی، حسین عزیزی فروتقه، مریم سالاری خیابانی لغت نامه دهخدا فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹ اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران ۱۳۸۳، ص۱۰۷. هاشم جوادزاده، ۱۳۸۰، کتاب خراسان، ص ۱۵۲-۱۵۰، کانون آگهی ایران نوین میرزا عبدالرحمن مدرس – تاریخ علمای خراسان – تصحیح محمدباقر ساعدی خراسانی - نشر دیانت مشهد دانشوران خراسان - غلامرضا ریاضی - کتابفروشی باستان - مشهد - ۱۳۳۶ سفرنامه خراسان و کرمان محمدرضا خسروی. تاریخ کاشمر). چاپ دوم، مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۶، ۹۶۴-۴۳۴-۰۰۷-۸، ۱۵۸. ایرج سعادتمند توندری. ترشیز ۱ - (نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان کاشمر). چاپ اول، مشهد: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب، ۱۳۸۴، ۹۶۴-۲۴۹-۰۵۵-۰، ۲۹۶. سیدحسن هاشمی - مریم آقایی میبدی - حسن عزیزی فروتقه - مریم سالاری خیابانی. جغرافیای شهرستان کاشمر. چاپ اول، مشهد: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب، ۱۳۸۴، ۹۶۴-۲۴۹-۰21-6، 160. چهره ایران، راهنمای سیاحتی و مسافرتی، تهران: سازمان گیتاشناسی، ۱۳۷۴خ. اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران: سازمان گیتاشناسی، ۱۳۸۳خ، ص۱۰۶. اداره اوقاف کاشمر پایگاه اطلاع رسانی بنیاد ایرانشناسی مختصات و ارتفاع اداره کل جهاد کشاورزی استان خراسان رضوی – واحد طرح و برنامه جغرافیای شهرستان کاشمر / سیدحسن هاشمی، مریم آقایی میبدی، حسین عزیزی فروتقه، مریم سالاری خیابانی
تحقيقي جالب و گويا (2) از كاشمر -ترشيز-از عليرضا امامي
طی دوران اقامت استاد علیپور در کاشمر، بسیاری از طراحان- از جمله استاد غلامحسین اسکندری که پنجاه سالگی را پشت سر می گذاشت- به شاگردی وی رفتند و به فراگیری و تکمیل دانسته های خود پرداختند. پس از مراجعت استاد به مشهد، تا مدتها نیز پیروی از سبک وی، شیوه کار بسیاری از طراحان کاشمری و حتی طراحان شهرهای مجاور بود.
ج: از سال 1350 تا 1360
با وجود بازار خوب و مناسب قالیهای کاشان، به ویژه در بخش صادرات، بافندگان کاشمری نتواستند چندان موفقیتی در عرضه و فروش قالیهای سبک کاشان کسب نمایند. شاید کیفیت پایین بافته های کاشمر که مطابق با کیفیت واقعی قالی اصیل کاشان نبود، عامل عدم کسب این موفقیت باشد. استفاده از کرک به جای پشم برای پرز فرش از اهم ویژگیهای قالیهای این دوره ده ساله می باشد.
د: از سال 1360 تا 1366
از سال 1360 با روآوردن بافندگان به بافت قالی با طرحهای اصیل خراسان به ویژه انواع نقشه های افشان و لچک ترنج شاه عباسی با گلهای درشت، مختص فرشهای مشهد و نیز با بازگشت به طرحهای اصیل منطقه از جمله طرح زیر خاکی، دوره جدیدی در قالیبافی کاشمر آغاز شد. بازار نسبتاً مناسب طرحهای مشهد، به ویژه با رنگهای روشن و استفاده از گلهای بزرگ شاه عباسی، از جمله عوامل مهم این تغییر شیوه بود. البته تولید و عرضه قالیهای سبک کاشان در این مدت نیز به طور پراکنده ادامه داشت.
ه. از سال 1366 تا به امروز
از سال 1366، وجود بازار عالی و استثنایی فرش نائین در داخل و خارج از کشور- که نفوذ آن در خراسان سریعتر از دیگر استانهای کشور انجام شد سبب شد تا خیل عظیمی از بافندگان کاشمر، پس از گذشت چند سال از نفوذ این طرحها در خراسان، عاقبت تسلیم شده به طور فزاینده ای به عرضه قالیهای با این شیوه مبادرت ورزند. این رویه همچنان در کاشمر و روستاهای مجاور آن ادامه دارد و محور اصلی تولیدات فعلی این منطقه را تشکیل می دهد.
- ساختار
- طرحهای رایج
در حال حاضر، طرحها و نقوش مورد استفاده در کاشمر را از حیث تولید، می توان به شرح ذیل طبقه بندی کرد:
1- طرحهای نائین
2- طرحهای کاشان
3- طرحهای تصویری
4- طرحهای گل فرنگ جدید
طرحهای تصویری سالیان درازی است كه مورد توجه طراحان و بافندگان کاشمری قرار دارد. اما معلوم نیست با توجه به عدم مهارت بافندگان کاشمری در بافت این نوع طرحها به دلیل رجشمار و شیوه بافت آنها- علت اصرار آنها بر عرضه قالیهایی منقش به تصاویر مینیاتور و امثال آن چیست؟ طرحهای گل فرنگ با رنگ آمیزی خاص قالی کاشمر، دیر هنگامی است که مورد توجه بافندگان و طراحان کاشمری قرار گرفته، ولی عرضه و تولید آن همواره به طور پراکنده ادامه داشته و نمی توان شروع و گسترش آنها را به دوران خاصی نسبت داد.
- رنگبندی
- رنگرزی
در حال حاضر حدود 10 کارگاه رنگرزی فعال در کاشمر، تأمین کننده بخش مهمی از مواد اولیه کارگاههای قالیبافی کاشمر و حومه آن می باشند که رنگهای جوهری به ویژه رنگهای وارادتی از کشور چین، بخش مهمی از مواد مصرفی آنها را تشکیل می دهد. اگر چه استفاده از رنگهای گیاهی به طور محدود توسط تولید کنندگان جزء انجام می گیرد، ولی تعداد آنها بسیار ناچیز است و نمی توان بر آنها تأکید نمود.
نوع رنگ لاکی مورد استفاده در قالیهای کاشمر را می توان یکی از وجوه تمایز و شاید هم تشخیص بافته های این ناحیه قلمداد نمود. این نوع رنگ لاکی که در مناطق دیگر به لاکی گلخاری شهرت دارد، سالیان درازی است که کاربرد وسیعی در بافته های کاشمر دارد و کاربرد آن در قالیهای سبک کاشان، چه در گذشته و چه در حال حاضر، در خور توجه است.
نوع گره مورد استفاده در قالیهای کاشمر و حومه آن، گره فارسی است، اما در کنار آن به طور پراکنده و محدود از گره ترکی نیز استفاده می شود. شیرازه کلیه قالیهای کاشمری، پس از اتمام بافت انجام می شود. همچنین پرداخت و قیچی کردن گره ها پس از اتمام فرش، توسط کارگاههای پرداخت، با استفاده از قیچی های برقی انجام می شود. دارهای این منطقه، اغلب چوبی است و در سالهای اخیر استفاده از دار آهنی و یا کاربرد آهن در بخشی از آن رواج یافته است. به نظر می رسد شرکت سهامی فرش ایران در حال حاضر بزرگترین استفاده کننده از دارهای آهنی در سطح منطقه است. چله کشی کلیه قالیهای کاشمر به صورت معروف به ترکی و بر روی دار قالی انجام می گیرد. در حال حاضر پشم، به عنوان ماده اصلی قالیهای کاشمر، در کنار کاربرد محدود ابریشم در قالیهای سبک نائین ، مواد اولیه مورد استفاده در قالی کاشمر را تشکیل می دهند.
از دیگر نکات قابل توجه در قالیهای امروز کاشمر، به ویژه قالیهای سبک نائین، سفید نمودن کلافهای پشم قبل از استفاده است. به عبارتی می توان گفت، کلیه خامه های سفید مورد استفاده در قالیهای سبک نائین، قبل از بافت، یک بار دیگر به وسیله رنگهای سفید رنگرزی می شود و باعث درخشش کاذب و بیش از حد نخ سفید در بافت فرش می شود. دلیل این امر هنوز روشن نشده و این اولین باری است که به چنین شیوه ای برخورد می کنیم و با وجود پرسشهای مکرر جواب قانع کننده ای از سوی رنگرزان وبافندگان ارائه نشده است.
شاید یکی ازدلایل این امر، استفاده از پشمهای نامرغوب باشد که به علت عدم سفیدی و یک دست بودن اقدام به رنگ نمودن آنها می نمایند. به هر صورت این امر خود دلیلی برای کاهش مرغوبیت و تنزل کیفیت نخهای خامه مورد استفاده در این منطقه است. بیش از 70% نخهای پنبه مصرفی از اصفهان و بقيه از کارخانجات مشهد تأمین می گردد.
»» 1ـ1ـ تعداد جمعيت
از جمعيت شهرستان كاشمر تا قبل از سال 1335آمار دقيقي در دست نيست نخستين آمارگيري نفوس و مسكن در آبان ماه 1335در سراسر كشور انجام شد . بر اساس سرشماري سال 1335جمعيت شهرستان 93.645 نفر بوده است . اين رقم در سال 1345 معادل 7561/1 ،
در سال 1355،به 147.758 نفر،در سال 1365به 217.417 نفر افزايش و بالاخره در 1375 برابر 186.765نفراعلام شده است .
»» 2-1 توزيع جمعيت شهرستان
در جدول زير جمعيت شهرستان كاشمر بر اساس سكونت گاه شهري و روستايي آورده شده است .
جدول شماره ي 5 – جمعيت شهرستان به تفكيك مناطق شهري ،روستايي در مقاطع زماني مختلف
سـال |
1335 |
1345 |
1355 |
1365 |
1375 | |||||
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد |
تعداد به نفر |
درصد | |
مناطق شهري |
13299 |
2/14 |
17065 |
9/15 |
30438 |
6/20 |
66529 |
6/30 |
77112 |
3/41 |
مناطق روستايي |
80346 |
8/85 |
90496 |
1/84 |
117320 |
4/79 |
150888 |
4/69 |
109614 |
7/58 |
كل جمعيت |
93645 |
100 |
107561 |
100 |
147758 |
100 |
217417 |
100 |
186765 ** |
100 |
كاهش تعداد كل جمعيت شهرستان در سال 1375 نسبت به سال 1365 مربوط به جدايي بخش بردسكن و تبديل آن به شهرستان است .
همان گونه كه از جدول فوق استفاده مي گردددرصد شهر نشيني كه در سال 1335برابر با2/14درصد بوده در سال 1375 به 3/41 درصد افزايش درسال1355به6/20درصد، در سال 1365به 6/30 درصد وبالاخره در سال 1375به41.3درصد افزايش يافته است به عبارتي در40سال اخير جمعيت شهر نشين شهرستان كاشمر از2/14 درصدبه3/41 درصد رسيده ،كه تحولات اقتصادي،اجتماعي در 40 سال اخير تحرك جمعيتي را در جهت شهرنشيني سوق داده است. در اين زمينه مهاجرتهاي روستايي نقش عمده اي داشته است.
»» 3-1 تراكم جمعيت
1-3-1- تراكم نسبي
تراكم نسبي جمعيت عبارت است ازنسبت بين جمعيت شهر ستان به مساحت آن اين نسبت نشان مي دهد كه در هر كيلو متر مربع چند نفر زندگي مي كنند .تراكم جمعيت شهرستان كا شمر در سال 1335برابر با7نفر بوده كه اين رقم درسال هاي 45 و 55 و 65 و 75 ترتيب 1/8 ، 1/11 ، 4/16 و 9/46 نفر در هر كيلو متر مربع بوده است .
جدول شماره 6- دهستان هاي شهرستان كاشمر به تفكيك مساحت،جمعيت وتراكم نسبي در سال 1375
بخش |
دهستان |
مساحت (كيلومتر مربع) |
جمعيت |
تراكم نسبي |
مركزي |
بالا ولايت پايين ولايت |
689 290 |
29510 11857 |
8/42 9/40 |
بخش خليل آباد |
رستاق ششطراز |
426 692 |
18414 19454 |
2/43 1/28 |
بخش كوهسرخ |
تكاب بركوه بررود |
638 839 402 |
7338 16795 6246 |
5/11 20 5/15 |
با توجه به جدول مذكور بيشترين تراكم در دهستان رستاق با 2/43 نفر در كيلومتر مربع و كمترين آن در دهستان تكاب با 5/11نفردركيلو متر مربع است .دهستان رستاق وبالاولايت به دليل نزديكي به شهر كاشمر وسهولت دستيابي به امكانات شهري وبرخورداري از راههاي مناسبتر واراضي حاصلخيز وآب نسبتاكافي از تراكم جمعيت بيشتري برخوردار است.
2-3-1-تراكم بيولوژيك
تراكم نسبي تا حدودي مي تواند توزيع جمعيت رانشان دهد .ولي وجود كوهها ، بيابانها وزمينهاي غير قابل كشت باعث مي شود تا تراكم نسبي جمعيت ملاك مناسبي براي شناسايي جمعيت يك منطقه در رابطه با امكانات و استعدادهاي اقتصادي ، درجه استفاده از خاك ، بهره وري زمين و…نباشد بنابراين براي آگاهي از فشار جمعيت بر روي اراضي زراعي از تراكم بيولوژيك جمعيت استفاده مي شود كه ازتقسيم جمعيت به مساحت زير كشت داير به دست مي آيد .
با توجه به آمار سطح زيركشت محصولات زراعي وباغي شهرستان در سال زراعي 80-79كه حدود 500/52 هكتار بوده وجمعيت شهرستان كه در سال 1380 معادل 197728نفر اعلام شده تراكم بيولوژيك در حدود8/3 نفر در هكتار ميباشد .
»» 4-1 تركيب جمعيت
بامطالعه تركيب جمعيت مي توان به روند تكامل جمعيت مورد مطالعه پي برد .تشخيص فزوني يكي از دوجنس زن يامرد برديگري داراي نتايج دموگرافيك واقتصادي نامشابه اي است.كم بودن زن در ساختمان وتركيب جمعيت موجب عدم امكان ازدواج وتوليد نسل شده وطبقه جوان وفعال جامعه را كاهش مي دهد .علاوه برتركيب جنسي توجه به تركيب سني جمعيت از اهميت بالايي بر خوردار است .چگونگي رشد جمعيت در هر سرزمين متاثر ازتركيب سني وجنسي جمعيت در آن سرزمين است. جمعيتي كه گروه جوان آن با كاهش مواجه باشد در آينده مشكلاتي راازنظر تامين نيروي فعال درپي خواهدداشت . دارابودن درصد جوان بيش از ميزان موردقبول، سبب رشد جمعيت وايجاد مشكلات فراوان در زمينه برنامه ريزي جمعيتي
خواهد بود .
تقسيمات سياسي ، اداري
كاشمر از گذشته هاي دور يكي از شهرهاي مهم خراسان بوده است واز آغاز تاكنون چند دورهي ي مهم رابه لحاظ جغرافياي سياسي پشت سر گذاشته است . دردوره ي اول يكي از شهرهاي پارت محسوب مي شده است .دردورهي دوم جزو ولايت قهستان (كوهستان ) بوده و با نام هاي كشمر ،طرثيث وترشيز معروف بوده است .
دردوره ي سوم جزو شهرهاي مهم نيشابور بوده وبا نام هاي بست وكاشمر از آن ياد مي شده است، دردوره ي چهارم جزو بيهق بوده است . دردوره ي پنجم جزو ولايت هرات بشمار مي رفته است ، دردوره ي ششم يكي ازبخش ها ي گناباد بوده و بالاخره دردورهي هفتم به عنوان شهرستان كاشمر باچهار بخش مركزي ،خليل آباد ،بردسكن وكوه سرخ وهفت دهستان به نام هاي بالاولايت ،كنارشهر ،رستاق ، بركوه ،تكاب ،شش طراز وكوه پايه مطرح گرديده است.آخرين تغييرات درمرزهاي سياسي شهرستان كاشمر با جدا شدن بردسكن و خلیل آباد وتبديل آن به شهرستان هایی مستقل انجام شده است .
برطبق جديدترين تقسيمات كشوري درسال 1375شهرستان كاشمر داراي 2 بخش به نام هاي : مركزي ، وكوه سرخ بوده ومشتمل بر 5 دهستان به قرار زير ميباشد . بالاولايت ،پايين ولايت .رستاق ،بررود ،بركوه وتكاب .
شهر كاشمر به عنوان مركز اين شهرستان، درفاصلهي 225 كيلومتري شهرستان مشهد قرار دارد. اين شهرستان از غرب با شهرستان خليل آباد، از شمال و شمال غربي، با شهرستانهاي نيشابور، سبزوار و بردسكن، از شرق و شمال شرقي، با تربت حيدريّه و از جنوب و جنوب غربي، با گناباد همجوار است.
تقسیمات کشوری
شهرستان کاشمر شامل ۲ بخش و پنج دهستان و به نامهای زیر است:
بخش مرکزی شهرستان کاشمر
دهستان بالا ولایت (کاشمر)
دهستان پائين ولایت
شهر کاشمر
بخش کوهسرخ
دهستان بررود
دهستان برکوه
دهستان تکاب (کاشمر)
شهر ریوش
»» راه هاي ارتباطي و حمل و نقل
يكي از عوامل موثر در توسعه ي اقتصادي ، اجتماعي هر منطقه وجود راههاي ارتباطي مناسب است . وجود راههاي مناسب در هر منطقه علاوه بر سهولت رفت و آمد مسافرين ، باعث رشد و شكوفايي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و … مي گردد . برخي بر اين باورند كه حمل و نقل نيروي محركه ي تو سعه است .
شهرستان كاشمر در فاصله ي 217 كيلومتري جنوب غربي مشهد در 906 كيلومتري شرق تهران واقع شده است .
»» راههاي ارتباطي اين شهرستان با ساير نقاط استان به شرح زير است :
» 1- راه كاشمر – سه راهي شادمهر : اين راه به طول 55 كيلو متر با عرض 11 متر با روكش آسفالت گرم به عنوان يكي از راههاي اصلي، شهرستان كاشمر را از يك سوي به
تربت حيدريه و نهايتاً مشهد مقدس و از سوي ديگر به جنوب خراسان و استان سيستان و بلوچستان مرتبط مي سازد.
» 2- راه كاشمر – بردسكن : اين راه به طول 43 كيلومتر و با عرض 11 متر با روكش آسفالت گرم به عنوان راه اصلي ، شهرستان كاشمر را به شهرستان هاي خليل آباد ، بردسكن و سپس سبزوار و تهران از يك سو و استان هاي يزد ، اصفهان ، فارس و بنادر جنوبي كشور از سوي ديگر ارتباط مي دهد .
» 3- راه كاشمر – نيشابور : اين راه كوهستاني به طول 125 كيلو متر و با عرض 7 متر و روكش آسفالت سرد به عنوان راه فرعي درجه 2 با جاذبه هاي زيبا و چشم انداز هاي طبيعي كوهستاني كاشمر را به نيشابور مربوط مي سازد .
گفتني است كه قبل از باز گشايي راه بردسكن به طبس و بردسكن به سبزوار ، جاده هاي شهرستان كاشمر از ترافيك بومي و منطقهاي برخوردار بوده ، با باز شدن اين راهها و بالا رفتن آمار ترافيك ، محورهاي شهرستان كاشمر نيز به عنوان جاده هاي اصلي كشوري مطرح شدند .
با اين همه توجه به روند رو به رشد جمعيت منطقه و همچنين سير صعودي ترافيك ، كمبودهايي به شرح زير در منطقه احساس ميگردد.
» 1- ساخت كمربندي شهرستان كاشمر
» 2- بهسازي و آسفالت گرم محور كاشمر – نيشابور
» 3- دو بانده نمودن محور كاشمر – خليل آباد .
اداره هواشناسي سينوپتيك (همديدي) كاشمر در سال 1365 مورد بهره برداري قرار گرفت اين اداره در حاشيه شهر كاشمر و در كنار بلوار منتهي به حضرت سيد مرتضي واقع بوده كه در زميني كاملاً استاندارد و حدود يك هكتار و به دور از موانع طبيعي قرار دارد ، ايستگاه مذكور داراي پلات فرم ( سكوي نصب ادوات هواشناسي ) استاندارد به ابعاد 26*26 متر مربع بوده كه دستگاههاي قرائت شونده شامل سايكرومتري ( ترمومترهاي معمولي ، تر ، حداكثر و حداقل ) فشار سنج ، بارانسنج ، بادنماهاي پاندولي و الكتريكي ، تبخير سنج و دماسنج هاي اعماق خاك ( دماسنج سطح خاك ، 5 ، 10 ،20 ، 30، 50 و 100 سانتي متر سطح خاك ) و نيز دستگاههاي ثبات شامل دمانگار،رطوبت نگار، فشار نگار، بارانگار ، بادنگار 2 متري ، آفتابنگار و تشعشع نگار در آن نصب گرديده است ، اين ايستگاه در زمره ايستگاههاي GTS ( بين المللي ) استان بوده كه با شماره بين المللي 40763 ( براي سازمان جهاني هواشناسي WMO ) و OIMQ ( براي سازمان هواپيمايي ICAO ) و با مختصات12و 35 عرض جغرافيايي و 28 و 52 طول جغرافيايي و با ارتفاع 1110 متر از سطح دريا گزارشات خود را ساعتي يكبار در طول شبانه روز و به تعداد 24 گزارش سينوپ ( گزارشات مورد نياز سازمان هواشناسي ) و متار ( گزارشات مورد نياز سازمان هواپيمايي) تهيه و بلافاصله به مركز ديده باني استان كه پس از بررسي به مركز سازمان هواشناسي ارسال ميگردد، و پس از آن گزارشات مذكور بلا درنگ در پخش بين المللي قرار مي گيرد ، اين اداره در حال حاضر داراي 6 نفر پرسنل بوده كه كار تهيه گزارشات جوي را 4 كارشناس بخش سينوپتيك بعهده دارند.
علت وجودي شهر كاشمر
از منابع تاريخي چنين بر مي آيد كه جاي گاه نخستين كاشمر درغرب شهر كنوني در محلي به نام كشمر بوده است پيشينه ي آن به دوران پارت ها ميرسد.پس ازحمله ي اعرابو ويرانيهاي شگرفي كه به همراه داشت،مردم كشمربه ناحيه اي كه امروز به خيابان سلطانيه معروف است كوچ كردند و درحدفاصل سلطانيه وقريه ي فيض آباد كه به شهر كهنه (خيابان17شهريوركنوني) معروف است مسكن گزيدند.به هرحال كاشمر شهري است كه هزاران سال را فراپشت نهاده است وبسياري از ادوار واحوال رابه خودديده است »بايددانست كه نقش عوامل طبيعي درمكان گزيني شهر ودوام و بقاي آن اهميتي به سزا دارد .چرا كه شهرهايي درطول تاريخ ايران باقيمانده اند كه از مزايايي چون:واقع شدن درپاي كوهها ويادر حوضه هاي ميان كوهستاني ،دسترسي به منابع آب (عمدتاًقنات)،پس كرانه هاي نسبتاًحاصلخيزوجاده هاي تجاري باستاني برخورداربوده اند. درمورد شهر كاشمر اختصاصاًوضعيت توپوگرافي منطقه ،دشت را محلي مناسب براي تجمع سكونت گاههاي انساني ساخته است مهمترازآن دسترسي به منابع آب مي تواند نمونه اي روشن برپيدايش و گسترش شهرودوام آن باشد ازمهمترين قنات هاي شهر كاشمر مي توان به سلطانيه وفيض آباد اشاره كرد .اين دو در محلات قديميشهر كه هسته ي اوليه ي آن به حساب مي آيند،جريان داشته اند.»» ساخت و بافت شهر به طوركلي ازنظر خصوصيات مشترك مي توان3 نوع بافت شهري دركاشمر تشخيص داد.»» بافت قديم وسنتي كاشمر شهر كاشمرتا پيش ازسال 1355ساختاري سنتي داشت.خصوصيات فيزيكي آن باتوجه به اصول وگرايش هاي حاكم برچگونگي شكل گيري اغلب شهرهاي ايران استوار بود .بافت سنتي شهر كاشمر تحت تاثير سازگاري باشرايط اقليمي ،داشتن روابط نزديك مردم درهمسايگي ، همكاري وتمهيدات امنيتي ،داراي ساختاري متراكم وقلعه اي بوده واز عناصر زير تشكيل شده بود :1- محلات شهر 2- بازار ومعابر اصلي 3- ارگ شهر 4- حصار وباروهاي شهر ودروازه هاي آن بزرگترين وفعال ترين محله ي كاشمر ،شهر كهنه بوده ،كه بيشتر آن درجنوب بازار قديم وخيابان 17شهريور كنوني قرار داشته است .گرداگردآن رابارو وخندق فراگرفته بود .محله شهرنو همان گونه كه ازآن پيداست درپي توسعه شهر كهنه بوجودآمده ودرمركز آن مسجد جامع بنا شده است .ازنظر بافت وجوه مشتركي بامحله شهركهنه دارد.قطعات زمين درشهركهنه ونو داراي بافت منظم وبسيار كوچك وفشرده است.خانه ها بيشتر يك طبقه ودارايصحن حياط مي باشند. مصالح مصرفي در آن ها خشت خام وآجر با سقف هاي چوبي وتاق گهواره اي هستند . شايان گفت است كه فشردگي بافت هاي شهر سنتي از جمله كاشمر علاوه بر پاسخ گويي به شرايط نامساعد اقليمي مزاياي ديگري را نيز دربرداشته است .ازجمله:كاهش قابل توجه شبكه ي ارتباطي وحمل ونقل شهري ،به حداقل رساندن مصرف انرژي بابه كارگيري نيروهاي طبيعت مثل سيستم هاي انفعال خنك كنندگي (بادگيرها) استفاده از زمين باقي مانده براي كشاورزي ،پيوندهاي اجتماعي .ونهايتاًحفاظت ازمحيط زيست مجموعه ي بازار نيزدر مسير دروازه هاي مهم شهر يعني دروازه ي تربت وسبزوار قرار داشته وبخشي از بافت اصلي شهر را تشكيل مي داده است .
»» بافت استقرار روستايي قديم: در مراحل بعدي توسعه ،قريه هاي نزديك به هسته ي اوليه يعني فيض آبادوسلطان آباد تقريباً به شهر متصل شده اند .اين بخش از توسعه داراي بافت روستايي محله ي فيض آباد كه قريه ي فيض آباد را به شهر متصل ساخته ومحله ي نوكه در امتداد جاده ي تربت حيدريه بنا شده پس از نابودي بارووخندق شهر ساخته شد وكم كم به شهر وصل شده اند شيوه ي ساختمان خانه ها با شهرنو چندان متفاوت نيست ،بااين تفاوت كه فاقد نظام وسلسله مراتب شهري وبخصوص تشكل سازمان يافته است .اين قسمت ازتوسعه ي شهري كه درحد فاصل زمان قديم وتوسعه ي سال هاي اخير قرار گرفته ،مرحله اي ازهرج ومرج شهر ي را نشان مي دهد كه نظام ساختاري آن برمبناي امتداد خيابان ها ميباشد و متأثر از فعاليت اندام هاي عمل كردي شهر مانند بازار يا بناهاي مذهبي و غيره نيست بافت اين محلات نسبت به شهر كهنه بازتر بوده و از تراكم شهري كمتري برخوردار است كه بيشتر متاثر از يك بافت روستايي است و مزارع و باغها در حواشي اين ناحيه قرار دارد .
»» بخش توسعه يافته و جديد شهر توسعه و گسترش شهر از سال 1347 به بعد بيش تر به صورت افقي و در امتداد خيابان هاي اصلي شهر در مسير شرق-غربي و يا شمالي ، جنوبي بوده است . بيشتر فعاليت هاي تجاري و بازرگاني و ديگر فعاليت هاي عمده ي شهري در امتداد محورشرقي ـ غربي متمركز شده است .شبكه بندي و احداث خيابان هاي جديد با وجود تبعيت از محدوده ي اراضي كشاورزي به جهت اهميت دسترسي اتومبيل ، بيش تر داراي نظم هندسي هستند ساختمان سازي بيش تر تقليدي از شيوه هاي متداول در شهرهاي بزرگ است ، كه عملكردي ضعيف و ناهم گون با ديگر نقاط شهري دارد . اين معماري كه براساس معماري سنتي و بومي منطقه ساخته نشده ، جواب گوي نيازمندي هاي اقليمي منطقه نيست . هر چه به طرف شمال پيش مي رويم و به آب وهواي كوهپايه اي نزديك تر مي شويم .گسترش شهر به آن سمت بيش از ساير نقاط مشاهده ميكنيم بيشتر ساكنان اين منطقه را كارمندان دولت و شاغلين امور اداري تشكيل مي دهند . به عبارتي شهر جديد بخش رشد يافته ي خارج از شهر قديمي است كه شهر سنتي را احاطه كرده و در اطرا ف آن گسترش مي يابد . اين قسمت ها شديدا با شهر قديمي در تضاد است . به طوري كه شهر جديد در يك ناحيه بزرگ و به صورت غير متراكم با خيابان هاي عريض گسترش يافته است واغلب براساس يك الگوي شبكهاي (شطرنجي) انتظام يافته است.
»» طرح و نقشه ي معابر و شبكه ي ارتباطات شهري تمايل شديد به حفظ خلوت وحريم خصوصي و آسايش در واحد هاي مسكوني موجب شده است تا شهر هاي صنعتي ايران به دو بخش اصلي (عمومي و خصوصي)تقسيم شوند .مجموعهي بازار و تمام فضاهاي مربوط به آن مركزحيات جمعي را تشكيل مي داد . جايي كه فعاليت هاي عمومي و اجتماعي در آن انجام مي گرفت . مناطق مسكوني ، بخش خصوصي شهر را تشكيل مي داد،همان جا كه جوي آرام و امن داشت . در بافت قديم شهر كاشمر نيز مهم ترين شبكه ي ارتباطي ، بازار قديم بوده كه در محل ميدان مركزي (كنوني )شهر قرار داشته است . از ديگر معابر شهري مي توان به كوچه هاي باريكي اشاره داشت كه محلات مسكوني را به بازار مربوط مي كرده است . شبكه ي معابر در اين نوع بافت پر پيچ و خم و طولاني با بن بستهاي فراوان است . در مراحل بعدي توسعه ، خيابان ها ساخته شد . از اولين خيابان هاي شهر ميتوان به خيابان ها ي امام و مدرس اشاره داشت . ساخت و ساز هاي جديد بر روي قسمتهايي از بازار قديم بنا گرديد كه باعث از بين رفتن بازار قديمي و دگرگوني چهرهي محلات قديمي شهر گرديد شبكه ي خيابان هاي اصلي كنوني شهر به صورت دو مسير ممتد و نسبتا طولاني است كه همديگر را قطع مي كنند . محل اصلي تقاطع ، مركز شهر (ميدان انقلاب) است. بدين ترتيب چهار خيابان اصلي تشكيل مي گردد . خيابان شمالي آن امام خميني ، جنوبي 17 شهريور ، شرقي قائم و غربي مدرس ناميده مي شود. ساير خيابان ها به اين چهار خيابان منتهي مي شود به طوري كه مسافران روستا هاي شمالي (بخش كوه سرخ) براي رسيدن به مركز شهر بايد مسير خيابان خرمشهر و امام را طي كرده و مسافران جنوبي مسير خيابان 17 شهريور را بپيمايند . ضمن اينكه جهت دست يابي به مركز شهر مسافران روستاهاي شرقي (بالا ولايت ) مسير خيابان قائم و مسافران روستاهاي غربي (پايين ولايت ) مسير خيابان مدرس را طي ميكنند . شايان ذكر است كه روستايياي مهاجر عمدتا براي سكونت همان خياباني را برميگزينند كه به روستاي زادگاهشان منتهي ميشود . علاوه بر خيابان هاي اصلي چندين خيابان فرعي وجود دارد كه عبارتند از : 1- خيابان هاي فرعي مشعب از خيابان 17 شهريور الف- خيابان رازي ب- خيابان شهيد ترابي 2- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان شهيد مدرسالف- خيابان شهيد منتظري جنوبي ب- خيابان 13 آبان ج- خيابان 12فروردين د- خيابان امام موسي صدر هـ – بلوار شاهد و – خيابان شهيد علي پناه (راه مغان ) 3- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان قائم الف- خيابان شهيد باقري ب- خيابان شهيد نيازمند ج- خيابان 15 خرداد 4- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان امام خميني (قدس سره)الف- خيابان شهيد بهبودي ب- خيابان حيدري ج- خيابان سلطانيه 5- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان خرمشهرالف –خيابان بعثتب- خيابان چمران ج- خيابان شهيد عازم 6- خيابان هاي فرعي منشعب از خيابان دادگستريالف- خيابان ايت الله طالقاني ب- خيابان عدالت ج- خيابان شهيد بهشتي د- خيابان شهيد منتظري شمالي وجنوبي هـ – خيابان اباذر علاوه بر خيابان هاي فوق چندين بلوار و خيابان ديگري نيز هستند كه بيشتر جنبهي كمربندي داشته و در دست ساختمان است. از جمله:1- خيابان 60 متري از ميدان ولي عصر به سمت ترمينال شهر 2- خيابان 60 متري از ميدان ولي عصر به سمت خيابان فاطميه تعداد 15ميدان در شهر كاشمر وجود دارد كه عبارت اند از :1- ميدان شهيد غلامي(شهرباني)2- ميدان معلم3- ميدان شهيد رجايي4- ميدان سينا 5- ميدان شهيدمطهري6- ميدان غدير7-ميدان انقلاب (مركزي)8- ميدان فاطميه 9- ميدان امام علي(ع)10- ميدان شهيد نيازمند11- ميدان ولي عصر12- ميدان تازه تاسيس چهار راه قوژد13-ميدان طالقاني14- ميدان تازه تاسيس آزادگان(مادر)15- ميدان نرسيده به بيمارستان مدرس 1- بلوار شهيد بهشتي در انتهاي خيابان قائم2- بلوار شهيد مطهري انتهاي خيابان مدرس3- بلوار جمهوري اسلامي (46 متري)4- بلوار امامزاده سيد مرتضي 5- بلوار معلم 6- بلوار 32 متري فاطميه 7- بلوار 60 متري جانبازان 8- بلوار امام موسي صدر 9- بلوار آزادگان 10- بلوار تامين اجتماعي 11- بلوار سيد مرتضي 12- خيابان گلستان
»» بازار بازار قلب شهر سنتي ايران است . بدون بازار سكونت گاهي با عنوان شهر پديد نميآيد . معمولاً بازار تمام و يا قسمتي از خيابان اصلي را تشكيل ميدهد ، خياباني كه دو دروازه اصلي ابتدا و انتهاي شهر محصور را به هم وصل مي كند. بازار تنها به عنوان يك مركز تجاري ، محل تمركز حيات جمعي ، فعاليت هاي اجتماعي ، فرهنگي ، تفريحي ، مذهبي و سياسي نيست ، بلكه با داشتن ساختمان هايي نظير مسجد ، مدارس علميه ، حمام ، هتل ها و … همانند يكپيكر جامع و كامل عمل مي كند .از نظرساختار معمولاً بازار با سقف گنبدي آجري پوشيده مي شود . در شهر كاشمر مجموعه ي بازار درمسير دروازه هاي مهم يعني دروازه تربتحيدريه و سبزوار، تركيب اصلي شهر را تشكيل مي داده است. دو بخش اصلي شهر كهنه ، هر كدام در يك سوي راستهي بازار گسترش يافته بود : در جنوب بازار محلات مسكوني ودر شمال آن محلاتاعيان نشين و ارگ شهر قرار داشته است گرداگرد اين مجموعه را بارو و خندق فرا گرفته بود . امروزه ديگر بازار به معناي واقعي آن وجود ندارد ،بلكه مراكز عمده فروشي و خرده فروشي در خيابان هاي منتهي به مركز شهر به صورت متراكم ودر ساير نقاط به صورت پراكنده به خدمات دهي مي پردازند .مهمترين مراكز خريد وفروش در اطراف ميدان مركزي شهرو خيابان هاي مدرس ، قائم ، امام وتا حدودي 17 شهريور قرار دارند .در حال حاضر 1900 واحد صنفي در سطح شهر كاشمر به تامين نيازمندي هاو خدمات رساني به اهالي شهر و روستا مشغول هستند .
ادارات ،نهادهاو موسسات مختلف
پس از انقلاب اسلامي ،كاشمر نيز به تبعيت از ساير نقاط كشور مبادرت به تشكيل نهادهاي انقلابي از قبيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي – كميته انقلاب اسلامي – بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي – بنياد شهيد انقلاب اسلامي –بنياد مسكن انقلاب اسلامي – كميته امداد امام خميني –دادگاه انقلاب و ديگر نهادهانمود.بيشتر ادارات و نهادها در چهار قسمت اصلي شهر مستقر هستند .
1- اداره هاي آب و فاضلاب ، آتش نشاني ، فرش ، گاز ، بهداشت ودرمان، بهزيستي ، تربيت بدني ، ثبت اسناد ، سپاه پاسداران ، شركت برق ، شوراي شهر ،فرمانداري و منابع طبيعي در خيابان خرمشهر قرار دارد .
2- اداره هاي مخابرات ، كانون پرورش فكري كودكان ، در خيابان امام خميني.
3- اداره هاي آموزش و پرورش ،كشاورزي ، بنياد جانبازان ، راهنمايي و رانندگي ، زندان و منطقه ي انتظامي در ميدان شهيد غلامي .
4- اداره هاي جهاد سازندگي ، سازمان تعاون روستايي ، جهاد دانشگاهي ،دانشگاه آزاد ، دانشگاه پيام نور ،راه وترابري ، شركت نفت ،هواشناسي در بلوار سيد مرتضي . علاوه بر مراكز فوق بقيه اداره ها به صورت پراكنده در ديگر قسمت هاي شهر قرار دارند .
سنتها در کاشمر
- جشن خرمن
»» از زمان قديم، هر ساله وقتي خرمنها جمع شد جشن خرمن در روستاهاي اين خطه برگزار ميشود. اين آيين هنوز هم در بعضي از روستاها وجود دارد. اول سرنا و دهل در ميدان روستا شروع به نواخته ميشد. زماني كه اهالي و بخصوص جوانان و نوجوانان جمع شدند، گروه نمايشي وارد شده و دايرهاي تشكيل ميدهد. سپس با حركات دست و پا، بيل زدنبذر پاشيدن، چهار شاخ زدن و در كيسه كردن گندم را به نمايش ميگذارند.
2- مراسم آييني چند نفـره
»» شهراين مراسم محلي، در ازدواجها و ختنهسوران برگزار ميشود. در اين مراسم ابتدا سرنا و دهل شروع به نواخته ميشود و آنگاه گروه نمايشي وارد ميدان شده و دايرهاي تشكيل ميدهند. ابتدا رقصهايي انجام ميدهند كه شبيه حمله و دفاع است و بعد با چوبهايي كه در دست دارند با چرخشهاي خاص عدهاي چوبها را به سمت عدة ديگر به صورت حمله جلو ميبرند و آنها به دفاع از خود چوبهاي آنها را پس ميزنند. و به اين ترتيب رقص را ادامه ميدهند.
مراسم نمايشي دو نفره در اين مراسم نيز ابتداء دو نفر با دو چوب در دست وارد صحنه مي شوند. همراه با صداي سرنا و دهل به نمايش مي پردازند . اين نمايش را با حركات آكروبات ،سرپا ،درازكش ونشسته ايفاي نقش مي كنند. دراين نمايش چوبها مي توانند حكم دو شمشير راداشته باشند.
3- نمايش دوره
»» اين نمايش رزمي بوده وبا حضور شش الي بيست نفر ميشود . نما يش ازقديم الا يام بوده ونشان مي دهد مردان چگونه در وضعيت نشسته با تير و كمان دفاع ميكنند و يا چگونه به هنگام حركت كلاغ پر ميكنند و يا به هنگام درازكش چگونه سينه خيز ميروند. در اين نمايش نيز سرنا و دهل نقش مهمي ايفاء ميكنند.
4- شوخني (مناجات)
»» در گذشته مردم درماه مبارك رمضان يكديگر را جهت خوردن سحري بيدار ميكردند براي اين كار بر پشت بامها ميرفتند و با كوبيدن چوبي به پيتهاي حلبي ديگران را از رسيدن سحرگاه آگاه ميساختند. كساني كه از صداي خوشي بهرهمند بودند، بالاي بام ميرفتند و اشعاري را بلند،بلند ميخواندند.
اكنون اين اشعار توسط بلندگو مساجد به گوش مردم ميرسد.
در ذيل نمونه شعري ارايه ميشود:
بسماللهالرحمنالرحيم
شبخيز كه عاشقان به شب رازكنند
هرجا كه دري هست به شب بر بندند
يارب به محمد (ص) و علي(ص) و زهرا(س)
هست خلق، يا علي اعلا
گر من گنه روي زمين كردستم
گفتي كه به روز عجز دستت گيرم
اي برسر هركسي از جنايت هوسي
مفروش مرا ببخش و آزادم كن
آني تو كه حال دلنالان داني
گو خوانمت از سينه سوزان شنوي
افعالبدم زخلق پنهان ميكني
امروز تو لطف دار فردا باش
يارب زقناعتم توانگر گردان
از خواب من سوخته سرگردان
يارب برسان تو مهدي غايب را
از دوري او هميشه ما گريانيم
دلا برخيز طاعت كن
گر در بام دوست بسته است پروازكنند
الا در دوست را كه شبان باز كنند
يارب به حسين (ع) حسن(ع) و آلعبا
از لطف برآر حاجتم در دو سرا
لطف تو اميدم كه گيرد دستم
عاجزتر از من مخواه، از اين هستم
بيلطف تو برنيايد از دل نفسي
من خواجه يكي دارم و تو بنده بسي
احوال دل شكسته بالان داني
گردم ترنم زبان لالان داني
دشوار جهان بر دلم آسان ميكني
آنچه كه از كرمت سر زند آن باش
و زنور يقين دلم منور گردان
بيمنت مخلوق ميسر گردان
فرزند عليبن ابيطالب را
مانند سگي كه گم كند صاحب را
كه طاعت به زهركاري است
5-باران خواهـي
»» در گذشته در بعضي از روستاها وقتي باران نميباريد، بچهها جمع ميشدند و كله الاغي را به سرچوبي بسته و در كوچهها براه ميافتادند وشادي كنان به در خانهها ميرفتند و دستزنان ميخواندن : «كله خر، هيزم بخر.»صاحب خانه بيرون ميآمد و به بچهها يك دسته هيزم ميداد بچهها بدين طريق مقدار زيادي هيزم جمع ميكردند. كله الاغ را در بالاي تپهاي آتش ميزدند و خاكستر آن را در چاه آب كه خشكيده بود ميريختند تا باران بيايد و قناتها پر آب شوند.در بعضي ديگر از روستاها بجاي هيزم، آرد جمع ميكردند و به يكياز زنهاي روستا ميدادند، او با آن ناني گرد به نام « فطير» ميپخت بچهها نانها را بالاي تپهاي رها ميكردند.نانها به سمت پائين تپه ميغلطيدند و بچهها دوان دوان و با شور و شوقي خاص به طرف آنها يورش ميبردند تا نان بيشتري نصيبشان شود. قابل ذكر است به هنگام جمع كردن آرد، دست زنان ميخواندند:
« بارونكو، بارون كو، ورچوچوپوناكو، ورشاخ حيوونا كو، وربيل دهقووناكو صدمن گندم بزير خاكه، ازتشنيا هلاكه، گلهاي سرخ لاله، از تشنيا مناله»
6 ـ چوله قزك
»» به هنگام خشكسالي در بسياري از روستاهاي منطقه، عروسكي بنام چوله قزك ميساختند. بچهها در كوچهها جمع ميشدند و در خانههاي مختلف را ميزدند و در حالي كه سنگهايي در دست گرفته و به هم ميكوبيدند، ميخواندند:
« چوله قزك بارون كو، بارون بيپايون كو»
گندما بزير خاكه، از تشنگي هلاكه
گلهاي سرخ لاله، از تشنگي مناله»
در هر خانهاي را كه ميزدند صاحبخانه بيرون آمده و به آنها خوراكي( نخود، كشمش، تخمه، شكلات، نقل،آبنبات ترش ، …) ميدهد. بچهها خوراكيها را در كيسهاي ريخته و بعد از اتمام مراسم، بين خودشان تقسيم ميكنند. در گذشته در بعضي از روستاها نظير روستاي فدافن ، براي اينكه باران بند بيايد، كله خري را در سيني گذاشته و روپوشي قرمز روي آن ميانداختند، آنگاه به سر چاه آبي در بيابان ميبردند. شخصي كه مورد قبول مردم بود، دعايي را در دهان همان كلة خر ميگذاشت و به تنهايي و دور از چشم ديگران آن را از چاه آويزان ميكرد. مردم معتقد بودندوقتي كه باران بيايد كله خر شروع به عرعر ميكند و خدا قهرش ميآيد. پس باران بند ميآيد. براي باطل كردن آن نيز، كله خر ديگري را ميسوزاندند و خاكسترِش را در چاه ميريختند.
7- رفع چشم زخم
»» در گذشته و حتي اكنون در بعضي از روستاها، اگر كسي چشم بشود، ضمه زاج سفيد را دور سرش ميگردانند و وردي ميخوانند. آن وقت آن را روي آتش مياندازند، اگر به شكل چشم شود او را چشم كردهاند و خوب ميشود و اگر به شكل نامنظمي باشد جنزده شده و اگر به شكل چار پايهاي شود، ميگويند ميميرد و اين تابوت او است. بعد ضمه را آب ميكنند و بر پيشاني و كف دست و سينه او خالي مينهند و سپس آب را در كاسهاي ريخته، يكي آن را ميبرد سركوچه ميريزد و برميگردد، سلام ميكند، يكي از اهل خانه ميپرسد:
«ـ از كجا ميآيـي؟
ـ از خانه دشمن
ـ چه ميكرد؟
ـ جان ميكند.
ـ الهي جانش برآيد.»
در بعضي از روستاها براي رفع چشم زخم و بيماري معمولاً اسپند دود ميكنند و معتقدند اگر اين كار را نزديك غروب انجام دهند بهتر است. يك تار نخ و يا خاك كفش كسي كه به او بدگمانند، گرفته باقدري اسپند دور سربچه يا بيمار دود كرده، ميگردانند و ميخوانند:
سبز است سبنج، سبزكار است از سبنج ، سر رشته صدهزار كار است سبنج پيغمبر ما
نبي ميسوخت سبنج، از بهر گزند، بر قپه پور نور محمد صلوات»
و يا ميخوانند :
« هركه از دروازه بيرون بره، هركه از دروازه تو بيه / كور بشه چشم حسود و بخيل،
شمبهزا، يكشمبه زا، دوشمبهزا، سهشمبهزا، چارشمبهزا، پنجشمبهزا، جمعهزا سبنج و سپند، پيغمبر ما كرد پسند
علي كاشت، فاطمهچيد، بهرحسين و حسن
به حق شاه مردون، درد وبلا را بگردون
شمبهزا، يكشمبهزا، دوشمبهزا، سهشمبهزا، چارشمبهزا، پنجشمبهزا، جمعهزا»
زير زمين ، روي زمين، زاغ چشم، ميش چشم، ازرقچشم، هر كه ديده، هر كه نديده، همسايه دست چپ، همسايه دست راست، پيشرو، پشتسر، بتركه چشم حسود و بخيل.
شمبهزا، يكشمبهزا، دوشمبهزا، سهشمبهزا، چارشمبهزا، پنجشمبهزا، جمعهزا،
8- بزرگداشت ايـامالله
»» ماه صفر؛ از جمله ماههايي است كه مردم هر كاري را از جمله سفر كردن، مخصوصاً
در روز سيزدهم ماه را را بد ميدانند. زيرا تني چند از پيشوايان دين در اين ماه به شهادت رسيدهاند، بنابراين زمين و آسمان عزادار است و امكان وقوع هرگونه حادثهاي بسيار است.
در بعضي از روستاهاي منطقه كاشمر در گذشته براي رفع اين احتمال «تنگ» پرآبي را در سر،سهكوچه محكم به زمين ميكوبيدند و ميگفتند:
«سيزده به در، نحسي به در، بد و بلاي ما بخوره به اي تنگ»
در روز و شب سيزدهم ماه مردم مسافرت، يا خريد لباس را بد ميدانند و اگر سفر كردهاي داشته باشند براي رفع بلا از او، صدقه ميدهند. همچنين مردم معتقدند كه اگر بچهاي در شب سيزدهم بدنيا بيايد نحسي به بار ميآورد. چون باور دارند كه :« اين بچه يا سرخودش را ميخورد و يا سر ديگري را .»
در بعضي از روستاها شب چهارشنبه آخر صفر «پلو» ميپزند، بالاي خانه آتش ميافروزند و در كوزهاي اسپند و نمك، پنبهدانه، جو پيش رس و آب ميريزند و از پشت بام به زمين ميزنند. بدين طريق وقوع هر حادثهاي را از خود دور ميكنند.
شبهاي برات : شبهاي دوازده، سيزده و چهارده ماه شعبان را شبهاي برات ميگويند مردم معتقدند كه اين سه شب، شب مردههاست، آنها در اين سهشب آزادند. مردم براي طلب آمرزش امواتشان در اين شبها حلوا ميپزند بر مزار آنها، بين ديگران تقسيم ميكنند. در اين شبها روي قبور امواتشان قاليچه فرش كرده و بر مزار آنها روضه ميخوانند. رسم بر اين است كه شب اول برات حلوا ميپزند. شب دوم روغن جوش و شب سوم در خانه و بر روي قبور مردهها شمع روشن ميكنند، ميگويند اموات در آن شبها بديدن خانههايشان ميآيند.
جاذبه های گردشگری
»» غناي ميراث فرهنگي و گرانقدري موهبتهاي طبيعي و جغرافيايي در سرزمين كهنسال ايران، اگر نگوييم منحصر بهفرد، حدّاَقل ميتوان گفت در جهان، كم نظير است.
گرچه مردم ما كم و بيش از ديرينگي تمدّن و تاريخشان آگاهند. با اين حال، برخي زواياي شگفت انگيز ميراث فرهنگي و جاذبههاي طبيعي اين سرزمين، تاكنون تاريك و ناشناخته مانده است و بسياري از دوستداران اين مرز و بوم، بهدليل عدم دسترسي به اطّلاعات لازم، به اندازهي كافي با مواهب كم نظير اين سرزمين، آشنايي ندارند.
چنانكه بسياري از كاشمريها، همه ساله با صرف وقت و هزينهي گزاف، رنج و مخاطرات سفر را به جان ميخرند و بهمنظور بازديد از جاذبههاي ديدني شهرهاي دور دست، قدم در راه ميگذارند. غافل از اينكه « آب، در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم.»
در اينجا، جهت آشنايي بيشتر خوانندگان گرامي با جاذبههاي گردشگري شهرستان كاشمر، گوشهاي از اين آثار را معرّفي ميكنيم:
» آبگرم كريز:
در حدود 3 كيلومتري روستاي كريز، چشمهي آبگرم معدني است كه در طول ساليان متمادي، مردم مناطق اطراف، براي استحمام و معالجهي دردهاي پوستي و مفصلي از آن استفاده ميكردهاند و هنوز هم كم و بيش از آن استفاده ميكنند. گرچه متأسّفانه آنگونه كه بايد، بدان توجّهي نشده است و ميطلبد مسؤولان، اقدامهاي خوبي را كه اخيراً در جهت مرمّت و بهسازي ساختمان فرسودهي آن آغاز كردهاند، سرعت بخشند.
» آبشار باغدشت (بغدشت):
در فاصلهي 3 كيلومتري روستاي كريز كوهسرخ، آبشار زيبا و ديدني بغدشت قرار دارد. مسير منتهي به آبشار، رودخانهاي است كه گرداگرد آن را كمربند زيبايي از درختان و درختچههاي انبوه فراگرفته و جلوههاي بديع طبيعت و نسيم خنك و فرح بخش آن، احساسي رؤيايي در انسان برميانگيزد.
» يخدان طبيعي بندقرا:
در حدود 7 كيلومتري روستاي بندقرا، يخدان طبيعي و بينظيري است كه در تمام فصول سال، پُر از يخ است. تا همين چند سال اخير كه هنوز اهالي روستاهاي اطراف همچون بندقراء، توندر و خرو از نعمت برق برخوردار نبودند، يخ مورد نياز خود را از آن يخدان تأمين ميكردند.
» مناظر بديع مسير جادّهي كاشمر به كوهسرخ (تنگل سنگ نصوح):
مناظر چشم نواز و كم نظير مسير كوهستاني كاشمر به كوهسرخ و كوهسرخ به نيشابور ـ تا روستاي عطائيّه ـ با چشمهسارها و كلاتههاي مختلفش، يكي از ديدنيترين مناطق اين شهرستان به شمار ميرود. زيباييهاي اين منطقه كه چشم اندازهاي ماسوله را پيش روي انسان مجسّم ميكند، همه روزه جمع زيادي از مردم كاشمر و شهرها و آباديهاي اطراف را به سوي خود ميكشاند، تا فارغ از هياهوي زندگي شهري، ساعات و دقايق فرح بخشي را در دامان پُرمهر طبيعت بگذرانند.
البتّه مناظر ديدني اين شهرستان زياد است و منحصر به موارد فوقالذّكر نيست، امّا از آنجا كه بناي ما بر اختصار و اشارت است، به همين مقدار بسنده ميكنيم.
آثار باستانی
»» در اين شهر باستاني، با وجود تخريبها و ويرانيهاي بسيار كه از حوادثي نظير: فرسايش طبيعي، زلزله، تهاجم مكرّر اقوام غارتگر و حفّاريهاي غيرمجاز ناشي شده، هنوز هم آثار ارزشمندي از ادوار مختلف تاريخي برجاي مانده است. گرچه متأسّفانه، اغلب آنها و بهويژه آثاري كه در بخش كوهسرخ اين شهرستان واقع شده، در پيچ و خمهاي صعب العبور كوهها چنان از نظر دورمانده كه كمتر كسي بخت آنرا دارد تا از نزديك آنها را مشاهده كند.
در اينجا به اختصار به اهمّ آنها اشاره ميكنيم:
1- مسجد جامع كاشمر
»» ترشيز قديم به داشتن جامع هاي معتبر و معمور،زبانزد و مشهور بوده است،مقدسي در اثر ارزشمند خود احسن التقاسيم آورده است كه »شهر طرشيث مركز بشت جامعي دارد كه پس از جامع دمشق ثروتمند تر از آن جامعي نيست ،زيبا و پاكيزه است و اين در حالي است كه جامع دمشق را هنرمندان ايراني و هندي و رومي با هزينه اي معادل هفت سال ماليات شام ساخته بودند و هجده كشتي زر و سيم در آن صرف شده بود و دنياي شگفتي بود و زيبايي و ثروت و هنر . جامع شهر ترشيز از اين قرار جزو شگفتي هاي روزگار بوده است و كجاست اين مسجد؟ امروز بر اثر گذشت زمان هيچ اثري از آن باقي نمانده است.بناي كنوني مسجد جامع كاشمر از دويست سال پيش بر جاي مانده است،زماني كه عبد العلي خان و مصطفي خان روساي قبايل ميش مست،ترشيز را در اختيار داشتند (سال1213هجري قمري )
تركيب اصلي مسجد از آجر ساخته شده است بدون هيچ زينت و زيوري،مقداري از ايوان و محراب را با كاشي معرّق آراسته اند،كتيبه ها به خط استاد محمد اصفهاني و كاشيها كار استاد اسماعيل اذاني مي باشد.در قسمت بالاي محراب مقرنس كاري هايي از گچ سفيد و رنگارنگ به چشم مي خورد و تاريخ 1213در بيشترين قسمتهاي محراب و ايوان ديده مي شود.
تنها ايوان مسجد كه به صحن شمالي گشوده مي شود پانزده متر ارتفاع گرفته و عرض آن بيش از ده متر مي باشد.در طرفين اين ايوان دو شبستان وجود دارد كه با معماري قديمي ايران ساخته شده است،پوشش ها ضربي و ستون ها اغلب حجيم و جا گير است، قطر ستون ها بيش از پنج متر و ارتفاع آنها كمتر از سه متر است . سال اتمام اصل بنا 1205هجري قمري مي باشد و بفيه قسمت ها مانند كاشي كاري ها و گچ بري ها در سال 1213 ه.ق. پايان يافته است.
2ـ قلعه و غار آتشگاه
»» در قلعهي آتشگاه، در 12 كيلومتري شمال غرب شهر كاشمر(در حدود 6 كيلومتري شمال روستاي كسرينه) قراردارد. در حال حاضر، از اين قلعهي باستاني، تنها ديوارهاي مختصر و آثار غاري برجاي مانده است. دهانهي غار 70×120 سانتيمتر است كه توسّط انسان ساخته شده است. درازاي آن 90 متر و داراي دو شاخه است.
اين قلعه كه بنا بهنوشتهي مرحوم معين تا قرن هشتم هجري معمور بوده است، از يادگارهاي عصر ساساني است.
چنانكه پيش از اين گفتيم، با از بين رفتن آتشكدهي كشمر، شاهان ساساني به ايجاد آتشكدهي ديگري دست زدند كه همچنان در دامنهي جنوبي كوهسرخ، امّا كمي بالاتر از محلّ آتشكدهي باستاني كشمر، يعني در مجموعهي قلعهي آتشگاه بوده است.
گمانهزنيهاي چندتن از محقّقين و پژوهشگران حاكي از آن است كه احتمالاً ارتباطي بين آتشكدهي مزبور با آتشكدهي مشهور آذربرزين مهر، وجود داشته است. در اينكه اين ارتباط تا چه پايه است، بين آنان اتّفاق نظر چنداني وجود ندارد. به عبارت واضحتر، در حاليكه تعدادي از پژوهشگران معتقدند آتشكدهي مذكور همان آذربرزين مهر است، برخي ديگر، جايگاه آذربرزين مشهور را در دامنهي كوههاي ريوند سبزوار يا بينالود نيشابور، جستجو ميكنند.
3ـ سد شاهي (سدّ شش طراز)
»» اين سدّ در 25 كيلومتري غرب كاشمر قرارگرفته و از جادّهي اصلي، در حدود 5 كيلومتر فاصــله دارد. با توجّـه به روايــتهاي مختلف، همچنــين شيوهي ساختماني سدّ، بهنظر ميرسد اثر مذكور از آثار دورهي غزنوي باشد.
ديوارهي سدّ از سنگ شكستهي رودخانه و ملات آهكي ساخته شده است. طبقات رسوبي آن سُست شده ولي طبقات زيرين آن بسيار سخت است. شيوهي آبگيري از اين سدّ با ساير سدّهاي قديمي، اختلاف دارد. به نظر ميرسد آبهاي طغياني رودخانه از روي سدّ عبور ميكرده و به بستر رودخانه ميريخته است و شايد همين مسئله باعث شكستن بخش پاياني سد شده است.
طول تاج اين سد 35 متر و ارتفاع آن حدود 25 متر است و ظرفيت مخزن سد را ميتوان در حدود دو ميليون متر مربع تخمين زد كه بخشي از آن با رسوبات رودخانهاي انباشته شده است.
از جمله ويژگيهاي جالب توجّه سدّ مذكور، آب بخشان آن است كه با فاصلهي 5 كيلومتري در جنوب آن قرار دارد. اين آب بخشان، آب خروجي سد را به شش قسمت مساوي تقسيم كرده و از طريق كانالهايي به جهات مختلف انتقال ميدهد. از اين آب، روستاها و آباديهاي چندي همچون: مزده، حسين آباد، كندر، ارغا و جابوز استفاده ميكردند و ظاهراً وجه تسميهي شش طراز نيز به جهت همين آب بخشان آن است.
4- قلعهي گبرحصار
»» خرابههاي قلعهي موسوم به گبرحصار، واقع در شمال شرق روستاي خضربيگ بخش كوهسرخ (در حدود 27 كيلومتري شمال غرب ريوش)، از جمله مناطقي است كه ديرزماني مسكن و مأواي اسلاف اهالي منطقه بوده است. پيشينهي تاريخي اين قلعه را بين قرنهاي 5-2 هجري دانستهاند.
5- مدرسهي علميّهي حاج سلطان
»» اين مدرسه كه در مركز شهر واقع گرديده، متعلّق به عصر قاجار است.
اين اثر فرهنگي ـ مذهبي، با بافت معماري ايراني اسلامي خود، باوجود برخي نوگراييهايي كه در دهههاي اخير به منظور بهرهبرداري بهينه از آن صورت گرفته و به امكاناتي نظير: آب، برق و تلفن مجهّز شده، از معدود اماكني است كه كم و بيش، تا كنون سالم ودست نخورده مانده است.
گفتني است هماكنون اين مدرسه داير است و جـمعي از طـلّاب در آن سـاكن ميباشند، از اينرو امكان بازديد عموم از آن نيست.
6- خرابههاي ارگ قديم شهر
»» پيش از اين گفتيم در حدود دو قرن پيش از اين، ترشيز به شكل قلعهاي مستحكم، با حصار و برج و بارويي نفوذ ناپذير ساكنان خود را از گزند ياغيان و مهاجمان، مصون ميداشت. اگرچه اينك از دژِ ستبر و برج و باروي اطراف شهر اثري برجاي نمانده است، معالوصف، خرابههاي برجاي مانده از ارگ قديم شهر، يادآور عظمت اين شهر در عصر قاجار است. اين آثار با بادگيري كه پس از گذشت دهها سال، همچنان بر فراز آن خودنمايي ميكند، در ضلع شمال غربي ميدان مركزي شهر كاشمر قراردارد.
7- بقاياي قلعهي خضرآباد
»» در روستاي خضرآباد (بخش كوهسرخ)، در 30 كيلومتري شمال غرب شهر ريوش، بقاياي قلعهاي قديمي با مساحت تقريبي 10000 متر مربّع به چشم ميخورد. دورتادور اين قلعهي مربّع شكل، ديوار ستبري به ارتفاع 6 متر قرار داشته كه به وسيلهي چهار برج ديدهباني در چهارسوي قلعه محافظت ميشده است.
اين قلعه كه در حال حاضر اثر زيادي از آن برجاي نمانده است، تا چهارـپنج دهه پيش از اين مسكون بوده و باشندگان سالخوردهي روستا، فصلي از زندگي خود را در آن سپري كردهاند.
فهرست تعداد ديگري از آثار تاريخي كاشمر از اينقرار است:
آدرس |
قدمت |
نام اثر |
7 كيلومتري غرب كاشمر، روستاي زنده جان |
قرون7-3 هجري |
قلعهي كهنهي زنده جان |
2 كيلومتري جنوب كاشمر، روستاي قوژد |
قرن 8 هجري |
قلعهي ريگ |
35 كيلومتري شرق كاشمر، روستاي فرشه |
قرون 8 و9 هجري |
قبرستان فرشه |
10 كيلومتري كاشمر، روستاي تل آباد |
صفوي |
آسيابهاي آبي تل آباد |
حوالي بندِ شاهي در كوهسرخ |
سلاجقه(اسماعيليّه) |
قلعهي دختر و قلعهي پسر |
ضلع شرقي كاشمر |
قاجار |
يخدان قديمي كاشمر |
بقاع مترکه
علاوه بر آثار فوقالذّكر، بايد به منازل قديمي، آب انبارها، كاروانسراها، ميلها و سنگنگارههاي چندي نيز اشاره كرد كه هنوز آثاري از آنها در گوشه و كنار اين شهرستان، به چشم ميخورد.
اين شهرستان نيز به سان بسياري از ديگر نقاط ايران، از بركت وجود علويان بهرهمند است و مقابر متبرّك چندي در اين ناحيه وجود دارد كه بهجهت انتساب اغلب آنها به فرزندان و نوادگان امامان معصوم عليهمالسّلام، مورد عنايت خاصّ مردم متديّن و ميهماننواز اين ديار قرار دارند و اكثر اوقات، به ويژه در ايّام سوگواري يا مناسبتهاي مذهبي، شاهد حضور چشمگير مردم و نذر و نيازهاي آنان در اين اماكن ميباشيم.
در خصوص علل حضور سادات علوي در ايران، نظرات مختلفي ارائه شده است. در مجموع نظر غالب بر اين است كه به دنبال شهادت امام رضا(ع) و انتقال مركز خلافت از خراسان به عراق، تعدادي از علويان، به هر دليلي، اعمّ از اينكه از تعقيب مأموران مأمون عبّاسي گريخته يا به قصد انتقام و قصاص خون امام و خويشاوند خود و يا… حجاز را ترك كرده، به ايران آمدهاند، امّا در ايران، در اثر جنگ و گريزهايي با مأموران و گماشتگان دستگاه خلافت، متواري شده و هريك در گوشهاي به شهادت رسيدهاند. از اين ميان، سيّد حمزه‹ع› و سيّد مرتضي‹ع› در ترشيز به شهادت رسيدند.
ذيلاً به چند مورد از مهمترين امامزادههاي شهرستان كاشمر اشاره ميكنيم:
1- امامزاده سيّد مرتضي‹ع›:
»» در فاصلهي 5 كيلومتري شمال كاشمر در دامنهي كوههاي معروف هفت شاخ، در منطقهاي ييلاقي و چشم نواز، بارگاه منوّري خودنمايي ميكند. اين بقعه، منسوب به امامزاده سيّد ابراهيم اصغر‹ع› است.
ابراهيم اصغر يا همان سيّد مرتضي، كوچكترين فـرزند امـام موسي الكاظم (ع) است. وي پس از شهادت برادرش امام رضا‹ع› به شهادت رسيده است.
در اين كه قبر مطهر اين آقازاده كجاست، بين سيره نويسان، اتّفاق نظري وجود ندارد. شهرهاي چندي نظير: بغداد، نيشابور، مشهد و … به عنوان محلّ دفن ايشان ذكر گرديده است.
در حال حاضر بر سر قبر امامزاده سيّد مرتضي‹ع› آرامگاه با شكوهي به سبك معماري عصر صفوي بنا شده است. در سالن مجاور مرقد مذكور، بر روي سنگي حجّاري شده، چنين آمده است: « باني اين مرقد شريف گرديد نوّاب عاليه شاهزاده خانم بنت غفران پناه شاهزاده كيخسرو ميرزا.» سال بناي فوق 1273 هـ.ق ذكر شده، امّا در فاصلهي سالهاي 1354-1356 هـ.ش بناي مزبور، تخريب و ديگربار به شكل معماري عصر صفوي، تجديدبنا گرديد.
درحال حاضر، طرح توسعهي مجموعهي سياحتي ـ زيارتي سيّدمرتضي‹ع با امكانات مختلفي از قبيل: زائرسرا، آشپزخانه، پارك، امكانات سرگرم كننده، بازار و… در دست اجراست.
مزار مذكور، همه روزه و بهخصوص در ايّام تعطيل، پذيراي خيل عظيمي از زائران و گردشگراني است كه از اقصي نقاط كشور و بهويژه شهرها و روستاهاي نزديك به آنجا مشرّف ميشوند. در همينجا، ضمن آرزوي قبولي طاعات و عبادات زوّار محترم، همگان را به عنايت بيشتر و حفظ بيش از پيش حرمت امامزاده فراميخوانيم.
——————————————————————————–
2ـ امامزاده سيّد حمزه‹ع›:
»» در مركز شهر كاشمر، در باغي به مساحت حدود هشت هكتار، مشهور به باغمزار، بقعهي متبرّكي وجود دارد. درختان سرو چند صد سالهي كنار آن، حكايت از عنايت خاص مردم در سدههاي گذشته بدان مكان مقدّس دارد. اين بارگاه باشكوه منسوب به سيّدحمزه‹ع› پسر موسي الكاظم(ع) است.
هرچند اقوال ديگري نيز مبني بر دفن ايشان در امـاكن ديگـري وجـود دارد. حتّـي مقابر و آرامگاههايي هم با همين نام در سيرجان، قم، شيراز، مدينهي منوّره، چهار فرسنگي كربلاي معلّا و … وجود دارد. ولي برخي از مورّخين، قبر ترشيز(كاشمر) را واقعيتر ميدانند. چنانكه در كتاب عالمآراي عبّاسي آمده است: به اتّفاق جمهور عالمان انساب، از اولاد نامدار حضرت موسي كاظم‹ع›، امامزاده عالي مقام ابوالقاسم حمزه‹ع›، بهقول اصحّ، در سوسفيد ترشيز مدفون و مرقد شريفش، مطاف مردم آن ولايت است.
در خصوص معماري آرامگاه مذكور بايد گفت نما و ساختمان اين بقعه به شيوهي معماري عصر صفوي است. اين بنا در طول زمان، بر اثر فرسايش طبيعي، تخريب شده و سپس در فاصلهي سالهاي 1354- 1356 هـ.ش مجدداً تعمير و بازسازي شده است.
ضمناً قبور جمعي از گلگون کفنان شهید نیز در صحن و جوار بارگاه امام زاده« واقع است.
——————————————————————————–
3ـ آرامگاه شهيد مدرّس:
»» در ضلع حنوبي شهر كاشمر، مردي آرام سر بر بالين خاك نهاده است كه سالها نستوه و استوار، خوابهاي شيرين رضاخان را آشفته ساخته و الگويي بيبديل براي نسلهاي آينده گريده است. او كسي نيست جز سيّدحسن مدرّس. چنان که پيشتر گفتیم، آيت الله سيّدحسن مدرّس در سال 1316 هـ.ش در كاشمر به شهادت رسيد. مقبرهي وي، تا چند سال پس از شهادتش رونقي نداشت. تا اينكه در سال 1320 هـ.ش حكومت رضاخان زوال يافت و مردم از فرصت پيش آمده در جهت ساخت آرامگاهي براي آن اقدام كردند. با همّت مردم در سال 1325 هـ.ش باغات اطراف خريداري شد و مقبرهي كوچكي بر سر آن ايجاد شد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به فرمان امام خميني‹ره›، مسؤوليّت تعمير و بازسازي آرامگاه مذكور، به آستان قدس رضوي محوّل گرديد. اين تصميم خردمندانه، تحوّل بزرگي را در زمينههاي مختلف عمراني، فرهنگي و گردشگري درپي داشت.
در حال حاضر، آرامگاهي زيبا با دو صحن شمالي و جنوبي، جمعاً به مساحت 7000 متر مربّع، بر سر قبر شهيد مدرّس ايجاد شده است. علاوه بر آن كتابخانهاي به ظرفيّت حدود 28000 جلد كتابـ مجهّز به تالارهاي مطالعاتي مجزّا و موزهي اختصاصي شهيد مدرّس، حاوي اسناد و مداركي از زندگي و مبارزات اين مرد بزرگ، همه روزه مرجع جمعي از شهروندان كاشمري و زوّار و گردشگران شهرهاي مختلف ايران است. جداي از نام و آوازهي شهيد مدرّس، آنچه بر شكوه و معنويّت اين مجموعه افزوده است، قبور جمعي از شهداي گلگون كفن اين شهر است. مردان بيريايي كه ترجمان عشق بودند و اسوههاي حميّت و مردانگي.
»» افزون بر آنچه در اينجا به معرّفي آنها پرداختيم، بقاع و مزارات ديگري نيز در روستاهاي اين شهرستان وجود دارد كه برخي از آنها منسوب به ذُرّيّهي پاك ائمهي اطهار‹ع›، بهويژه امام موسيالكاظم ‹ع› ميباشد. از آن جملهاند:
امامزاده سيّد ابراهيم‹ع›؛ بخش مركزي، روستاي ميرآباد.
امامزاده سيّدمحمّد‹ع›؛ روستاي زنده جان، حدود دو كيلومتري شهر كاشمر.
مزار رويين؛ واقع در روستاي نامق از بخش كوهسرخ.
مزار پير اسحاق؛ در دهستان اسحاق آباد، واقع در 7 كيلومتري شهر كاشمر.
مشاهیر و بزرگان
»» كاشمر جايگاه بزرگان،دانشمندان و شاعران زيادي بوده است.ياقوت حموي در كتاب مشهور خود معجم البلدان مي نويسد: بشث شهري است از نواحي نيشابور و آن استاني است كه مركز آن طرثيث مي باشد و گفته شده ،وجه تسميه آن براي اينست كه بشت مثل پشت است براي نيشابور.گاهي به اين منطقه بشت عرب هم گفته مي شود به جهت فراواني ادبا و فضلاي اين بخش. اكنون به صورت خلاصه ، شماري از اين بزرگان را كه نام آنها در متون تاريخي و ادبي ذكر شده ذكر مي نمائيم چرا كه بررسي همه جانبه زندگاني مشاهير خطه ي كاشمر نياز به تحقيق جدا گانه أي دارد.
عميد الملك كندري
——————————————————————————–
»» طغرل بيك سلجوقي كه در سال 439 هجري .ق با جلوس خود ،سلطنت آل سلجوق را اغاز كرد ،مدت بيست سال از بيست و شش سال سلطنت خود را بر كفايت و كارداني وزيري دانشمند تكيه داشت كه عميد الملك خوانده مي شد .
عميد الملك اگر چه به عمر ،كم زيست و در هنگامي كه به قتل رسيد چهل و چند سال بيشتر نداشت ليكن نيمي از همين عمر كوتاه را وزارت داشت و هم در طول دوران وزارت خود از خدمت به زبان و ادب فارسي باز نايستاد .
عميد الملك خود البته از دانشمندان و شاعران زمان خود بود و سبب راه يافتنش را به دربار سلاجقه نيز به علت فضلي كه داشته است ، ذكر كرده اند وي سرانجام با سياست رقيب سياسي خود نظام الملك به قتل مي رسد و جسد او را در سال 456 هجري .ق به زادگاهش كندر برده و در كنار مدفن پدرش ابو صالح منصور به خاك سپرده شد .
——————————————————————————–
شهاب ترشيزي
——————————————————————————–
»» ميرزا عبد الله شهاب ترشيزي شاعر بسيار معروفي است كه در عصر حكومت زنديه مي زيسته و در اوايل عهد قاجار در اوج شهرت به سر برده است.تذكره نويسان وي را شيرين كلام ،خوش طبع ، استاد، فصيح ، بليغ،آگاه به كمالات صوري و معنوي معرفي كرده اند .اصل شهاب از ترشيز واجداد وي از حاكمان آن ديار بوده اند و شهاب احتمالا در حدود سال هاي 1160در همين شهر به دنيا آمده است .
مرا مسكن اصل ترشيز بود درآن جايگه عـــــزتي نيز بود
پـدر بر پـدر جمله از ديرگاه همه صاحب منصب و عز وجاه
شاعر بر اثر بد رفتاري حاكم ترشيز ظاهرا در سال 1189هجري . ق ترشيز را به قصد شيراز ترك مي گويد و سپس چند سالي در سلطان آباد – اراك – به سر برده و آنگاه در سال 1197 و اندكي بعد از در گذشت كريم خان زند از راه اصفهان به خراسان مراجعت و به ترشيز بر ميگردد . يكي دو سال آخر زندگي شهاب در دستگاه اسحاق خان قرايي حاكم تربت و پسران وي گذشته است و سرانجام شاعر در سال 1216هجري . ق در مي گذرد .
——————————————————————————–
ظهوري ترشيزي
——————————————————————————–
»» ظهوري از شاعران اوايل قرن يازدهم است كه در هند اقامت داشته و مورد توجه خاص ابراهيم عادل شاه والي بيجار پور بوده است نوشته اند كه ظهوري مدتها در خراسان و عراق و فارس به سر برده و در شهرهاي اين نواحي با بزرگان و امرا وشعرا مصاحبتها داشته و آنگاه از طريق مكه در سال 980 هجري .ق عازم هند مي شود. سرانجام در جريان شورش هاي دكن به سال 1025 هجري .ق به قتل مي رسد .
——————————————————————————–
محيي الدين طرششي
——————————————————————————–
»» ابو سعيد محمد بن يحيي معروف به محيي الدين در سال 476 هجري قمري در طرشيث به دنيا امد و پس از گذراندن روزگار كودكي و آشنا شدن با بسياري از علوم و اداب زمان خود براي تكميل و تحصيل فقه به خدمت امام محمد غزالي (450-505) شتافت و طولي نكشيد كه از بزر گترين شاگردان او شمرده شد و در رديف بزرگترين شاعران قرار گرفت . از آثار اين دانشمند ترشيزي چيزي در دست نيست اما از اهم تاليفات او به دو كتاب الانتصاف في مسائل الخلاف و المحيط في شرح الوسيط اشاره شده است . محيي الدين در جريان حمله غزها به نيشابور در سال 548 هجري .ق به قتل رسيد.
——————————————————————————–
اهلي ترشيزي
——————————————————————————–
»» وي از شاعران قرن دهم هجري است كه با اهلي شيرازي هم دوره بوده است. اهلي را عموماً از ترشيز خراسان دانسته اند و او را به حلاوت گفتار و شيريني اشعار ستوده اند.به هر حال اهلي از جمله شعرايي است كه در دربار سلطان حسين ميرزا و در دستگاه امير علي شير نوايي در هرات گرد آمده بودند،از اين روي وي از حيث طرز فكر و مشرب مقلّد شاعران اين دربار بوده است،وفات اهلي را در سال 934ه.ق نوشتهاند.
——————————————————————————–
»» علاوه بر شعرا و رجال فوق تعدادي از شعرا و بزرگان كاشمر كه نامشان در تذكره ها و كتب آمده است ، فهرست وار ذكر مي شود.
از آن جمله اند :
» كاتبي ترشيزي
» طوطي ترشيزي
» شيخ احمد جامي نامقي
» آبي ترشيزي
» اسماعيل ترشيزي
» خواجه علي شهاب ترشيزي و …
——————————————————————————–
سرداران شهید شهرستان کاشمر
در جريان دفاع مقدّس، هزاران نفر از مردان با حميّت اين شهرستان، دوشادوش ديگر هموطنان خود به دفاع از دين و كيان اسلامي خويش پرداخته، در حدود 640 نفر به فيض عضماي شهادت نائل گرديدند، جمعي به شرف جانبازي مفتخر گرديده و جماعتي از آنان نيز سرافرازانه به آغوش گرم خانواده بازگشته تا پيامرسان خون همرزمان شهيد خويش گردند.
بهروان پاك تمامي شهيدان گلگون كفن انقلاب اسلامي و دفاع مقدّس، بهويژه لالههاي پرپر اين ديار درود و صلوات ميفرستيم و از خداي بزرگ علوّ درجات براي آن لولي وشان و اهورا صفتان و شهادت در راهش را براي ما بازماندگان از كاروان شهدا، مسئلت ميكنيم.
بديهي است، اين صفحات محدود و مجال اندك را ياراي شرح زندگي تمامي اين غيورمردان پاكباخته نيست. امّا چگونه ميتوان بخشي را به تذكرهي رجال و مشاهير اين ديار اختصاص داد و از مردان مردي كه عزّت، شرف، امنيّت و تماميّت ارضي خويش را مديون ايثار و پايمرديشان هستيم، سخني بهميان نياورد؟ امّا:
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بهقدر معرفت بايد چشيد
بنابراين برمبناي رتبه بندي نظامي شهدا به سردار و غيرسردار ـ و نه بر مبناي ارجحيّتها و امتيازات خاصّ ديگر ـ به شرح مختصر زندگي هفده تن از سرداران اين ديار ميپردازيم.
——————————————————————————–
1- براهنيفر، يوسف
سردار و معلّم شهيد يوسف براهنيفر فرزند رمضان در سال 1334 هـ.ش در چالوس به دنيا آمد. دوران تحصيل خود را تا مقطع ديپلم در زادگاهش به پايان رساند. سپس چندي در كسوت شريف معلّمي، در كاشمر به خدمت مشغول گرديد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به منطقهي كردستان اعزام شد. با آغاز جنگ تحميلي، در منطقهي عمليّاتي جنوب حضور يافت و در كنار مسائل نظامي، به امور فرهنگي نيز اهتمامي ويژه داشت.
در رمضان 1362 هـ.ش به عنوان مسؤول دستهي تخريب تيپ 21 امام رضا‹ع› در هنگام پيشروي در ارتفاعات قلاويزان به اسارت دشمن درآمد. سرانجام پس از تحمّل شكنجههاي طاقتفرسا، در تاريخ 18/5/1362 به فيض عظماي شهادت نائل گرديد. پيكر پاكش پس از انتقال به كاشمر، در كنار قبور ديگر همرزمانش در جوار آرامگاه شهيد مدرّس‹ره› بهخاك سپرده شد.
——————————————————————————–
2- بهاري، مرتضي
سردار دانش آموز و بسيجي شهيد مرتضي بهاري فرزند محمّدرضا، در نخستين روز از اسفند ماه سال 1347 هـش در كاشمر متولّد شد. دوران ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش سپري كرد. با آغاز جنگ تحميلي به جبهه اعزام شد و در آنجا علاوه برنبرد با دشمن متجاوز، به ادامه تحصيل نيز پرداخت.
مدّت 5 سال متناوب در جبهههاي حق عليه باطل،حضوري مثمرثمر داشت. درعمليّاتهاي مختلف به عنوان تخريبچي شركت داشت. تا اينكه در تاريخ 28/7/1365 درحالي كه مسؤوليّت دسته ي تخريب لشكر پنج نصر را برعهده داشت، در جزيرهي مجنون به شهادت رسيد و در كنار آرامگاه شهيد مدرّس(ره) كاشمر به خاك سپرده شد.
——————————————————————————–
3- خورشاهي فروتقه، محمّد علي
سردار شهيد محمّدعلي خورشاهي فرزنـد اسماعـيل، سـال 1342هـش در روستاي انصـــاريه (فروتقه)ي اشمر به دنيا آمد.
تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش به اتمام رساند و براي ادامهي تحصيل به شهر كاشمر نقل مكان كرد. وي مدّتي دركارگاه سيم پيچي و تعميرگاه خودرو مشغول بهكار شد. با شروع انقلاب، در صحنههاي مختلفي همچون تظاهرات، پخش اعلاميّه و…حضوري فعّال داشت. بعد از پيروزي انقلاب، وارد سپاه پاسداران شد و با شروع جنگ تحميلي، به جبههها اعزام گرديد. پس از چندي ازدواج كرد و سه فرزند از خود به يادگار گذاشت.
سردارخورشاهي در عمليّاتهاي مختلفي شركت كرد. تا اينكه در تاريخ 1/9/1366 در عمليّات نصر8 به عنوان معاون گردان كوثر حضور يافت و بر اثر تركش خمپاره در منطقهي ماؤوت به شهادت رسيد و در زادگاهش به خاك سپرده شد.
——————————————————————————–
4 – سبحاني كوهسرخي، حسين
سردار شهيد حسين سبحاني فرزند علي اكبر، در اوّلين روز از خرداد سال 1331 هـ.ش در روستاي ايور از توابع بخش كوهسرخ كاشمر به دنيا آمد. باوجود برخورداري از هوش و استعداد فوقالعاده، به خاطر ضعف مالي خانواده، تحصيلات خود را تا سوّم راهنمايي بيشتر ادامه نداد و به كار قاليبافي اشتغال ورزيد.
در سال 1356 ازدواج كرد و چهار فرزند از خود به ياد گار گذاشت. در سال 1358 با تأسيس سپاه پاسداران وارد اين نهاد شد. در جريان جنگ تحميلي، بارها به جبهه عزام شد. مدّتي در كردستان و چند ماهی هم به عنوان مربّي آموزش نظامی در پادگان آموزشيتحقيقي جالب و گويا از كاشمر -ترشيز-از عليرضا امامي 1
درباره شهرستان کاشمر
کاشمر که یکی ازشهرستان های خراسان رضوی است، از شمال به نیشابور و سبزوار، از مشرق به تربت حیدریه، از جنوب به گناباد و از مغرب به خلیل آباد متصل می شود. ارتفاع آن از سطح دریا 1215 متر است. این شهرستان در 35 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 72 دقیقه طول شرقی قرار گرفته و آب و هوای آن به علت پستی و بلندی زمین و عوامل دیگر متنوع است. در شمال شرقی این شهرستان هوا سرد و مرطوب و زمستان های آن طولانی است. شمال این منطقه دارای آب و هوای معتدل و قسمت های جنوبی به علت مجاورت با کویر دارای اب و هوای بسیار گرم و آبی شور می باشد. ارتفاعات شمالی این شهرستان از خواف شروع شده و از شمال تربت حیدریه می گذرد و دارای کوههای مربوط به دوران چهارم زمین شناسی و دارای قله مخروطی آتشفشانی در شمال قریه ریوش است. کوههای این منطقه پوشیده از درخت بادام می باشند و در دامنه ها دارای چشمه های آب گرم معدنی هستند. رشته کوههای جنوبی این منطقه بسیار کم آب و دارای تپه های گچی اند. در قسمت جنوبی این شهرستان کویر نمک قرار دارد که در زمستان و در هنگام بارندگی عبور از آن دشوار است. رودهای این شهرستان فصلی اند و بیشتر در بهار از دره های کوهستانی شمال جاری می شوند. کاشمر منطقه ای کشاورزی است و دارای محصولاتی چون غلات، حبوبات، پنبه، زیره و تنباکو است. در کوهستان های این منطقه محصولات دامی مانند پشم و پوست و لبنیات تولید می شود. صنایع دستی محلی کاشمر قالی، قالیچه، زیلو، گیوه و چادرشب ابریشمی است. انگور و کشمش کاشمر دارای ارزش صادراتی است.
شهرستان کاشمر از دو بخش به نام های حومه و ریوش تشکیل می شود و دارای 52 پارچه آبادی است. طوایفی مانند طایفه طاهری، طوایف بلوچ خان زائی، گرگ زائی و اسماعیل زائی، طایفه بهمدی و میش مست در اطراف این شهرستان زندگی می کنند.
مقدمه ای بر کاشمر
” كاشمر ” در مركز استان خراسان بزرگ و در 217 كيلومتري جنوب غربي شهر مشهد واقع گرديده است و در تقسيمات جديد كشوري در عداد شهرستان هاي خراسان رضوي به حساب مي آيد . اين شهر از شمال به نيشابور و سبزوار از غرب به بردسكن و خليل آباد ، از جنوب به گناباد و فيض اباد و مه ولات و از شرق به تربت حيدريه محدود مي شود . مركز شهرستان كاشمر ،شهر كاشمر است كه در عرض جغرافيايي 16/35 شمالي و 18/58 طول شرقي قرار دارد. ارتفاع شهركاشمر از سطح دريا 1052 متر است .
كاشمر داراي دو بخش مركزي و كوه سرخ (مركز بخش ريوش ) است. اين شهر در شمال دشت نسبتا وسيعي به نام ترشيز واقع است. دشت ترشيز در ميانه دو رشته كوه قراردارد. يكي در شمال كه ادامه كوه هاي چهل تن كه از افغانستان شروع مي شود و تا باختر درونه در منطقه بردسكن ادامه دارد و رشته كوه ديگر در جنوب به نام كوه بغو ( بغان يا مغان) كه دشت كوير را از كاشمر جدا ساخته است و مانع پيش روي خاك و گرماي بيش از حد كوير به دشت حاصل خيز ترشيز است. طول تقريبي اين دشت حدود 150 كيلومتر و عرض آن بيش از 30 تا 50 كيلومتر است كه سه شهرستان كاشمر ،خليل آباد و بردسكن را از خاك حاصل خيز خود متنعم مي گرداند.
سرزمين كاشمر اجتماع نقيضين است و جمع اضداد شهري است كه پابر دامان كوير سوزان دارد و سر به دامان سرد كوهستان مي سايد. به گونه اي كه در حواشي جنوب كه آب و هوايي گرم و خشك دارد به يمن آب هاي زير زميني و تكنولوژي روز زراعت و باغ هاي فراوان و …. و نيز ميليونها درخت بادام ديم وجود دارد() منطقه كوه سرخ كه طبيعي مشابه انجبر ستان هاي منطقه اصطهبانات و نيريز دارد و بسيار خوش آب و هوا ست ) در غالب دره ها ،آب نسبتا فراوان و البته گوارايي وجود دارد. بر ميانه اين دو ، جلگه حاصل خيز ترشيز است . در اين دشت باغ هاي انگور فراوان است و ” كشمش سبز قلمي” معروف كاشمر در همين اراضي حاصل خيز توليد مي شود .افزون بر اين هندوانه ،طالبي ،خربزه ،باغ هاي انار ،هلو ،پسته ،و نيز محصولات ديگري چون زعفران ،پنبه ، گندم ،جو و … فراوان كشت مي شود. هم از اين دست كه صفت برازنده ” شربت خانه ي خراسان ” را به كاشمر نسبت مي دهند . قالي و پنبه كاشمر شهرتي جهاني دارد. معادن و مواد كافي آن نيز از اهميت بالايي بر خوردار است . در كاشمر رودخانه پر آب دايمي وجود ندارد.
طبيعت كاشمر نيز منحصر به فرد است . در جنوب براي علاقه مندان به تماشاي كوير و نظاره بشستن ستارگان در شب از جاذبه هايي است كه علاقه مندانش را محصور زيبايي هاي بي بديل خوبش مي كند و در همان صفحات جنوب كوههاي بغو سرشار از انواع فسيل هاي متنوعي است كه گذشته هاي نه چندان دور آزمايشگاه گسترده و بازي براي دانش آموختگان رشته هاي مرتبط .گويا امروز دانشگاهها خودكفا شده اند و سطح دانش افزايي و آگاهي دانشجويان را د رحد نوشته هاي متب درسي كافي مي دانند و نيازي به اردوهاي اين چنين نيست ، بگذريم!! اما طبيعت كوهستان شمالي كاشمر را فقط كساني مي توانند بر اين ادعا گواه شوند كه به بهانه كوه نوردي و يا ايران گردي طبيعت بكر ساير نقاط كشور را نيز مشاهده كرده باشند. اگر چنين باشد بي شك شما نيز با راقم اين سطور همراه و هم راي خواهيد بود كه طبيعت كوه هاي شمال كاشمر در ايران منحصر به فرد است. در دسترس بودن ، تنوع،گستردگي ،صخره ها ،آبشارها، مسيرهاي كوه پيمايي ،چشمه سارها،درختان سرسبز و انبوه ، گياهان دارويي،حيات وحش و… از آن جمله ويژگيهاي است كه در نوع خود بي نظيرش مي كند.
تاريخ
” كاشمر ” يكي از كهن ترين شهرهاي ايران است . گفته مي شود پس از آنكه ” زرتشت” از نواحي غربي ايران ( از شيز به ترشيز) آهنگ شمال شرقي كرد به كاشمر فرود آمد. در افسانه ها آمده است چون اين شهر را گشتاسب بنا كرده بود ” بست ” نام گرفت. برخي گفته ذاند : كاشمر ” تخت گاه گشتاسب و ديگر پادشاهان كياني بوده است و پيش از آن نيز پادشاهان ايران و توران بعضا در اين ناحيه اقامت داشته اند و جنگ منوچهر و افراسياب در همين منطقه واقع شده است . آن چه هست در همين ناحيه نيز بين گشتاسب كياني و زرتشت نبي ملاقاتي روي مي دهد و شاه دين ” بهي ” مي پذيرد و نخستين ” آتش گاه ” خود را در قلمرو كيانيان در اين منطقه پي ريزي مي كند. زرتشت در جلوي اين آتش گاه ” سرو” ي را كه تباري بهشتي داشته است به دست خويش بر دربار كيانيان مي كارد تا گواهي بر ايمان شاه به دين بهي باشد .
يكي سرو آزاده بود از بهشت / به پيش در كشمر اندر بكشت / بهشتش خوان ارنداني همي / چرا سرو كشمرش خواني همي / چرا كش نخواني نهال بهشت / كه چون سرو كشمر به گيتي كه كشت
نام كاشمر با نام زرتشت ،سرو و گشتاسب كياني پيوند خورده است . بر اساس متون كهن و قدمت سرو كاشمر بايد اذعان داشت كه بناي اين شهر از 2400 سال قبل نيز فراتر مي رود. وجود برخي از آثار و تپه ها و سايت هاي عشظيم باستاني در منطقه ،قدمت كاشمر را تا هزاره هاي پيش از ميلاد به عقب بازمي برد . قلعه عظيم “آتش گاه ” با دژ مستحكم آن بر ارتفاعات شمال شهر كه تداعي كننده ديوار چين در ذهن است ،گواهي بر وجود يكي از مهم ترين آتش كده هاي قبل از اسلام يعني ” آذر برزين مهر ” در كاشمر است.
نخست آذر مهر برزي نهاد / به كشمر نگر تا چه آيين نهاد
از دوره هاي اسلامي نيز نشانه هايي بسيار بر فراز تپه ها و كوههاي منطقه ي ترشيز يزرگ واقع است قلاع اقتر از فزشه كاشمر تا درونه در بردسكن ،تپه هاي باستاني كندر ( خليل آباد ) و فيروز آباد ( بردسككن ) سه شاهي ( كوه سرخ ) مناره هاي علي آباد و فيروز آباد ( بردسكن ) قنوات ،تقسيم بندي هاي آب ، آداب و رسوم و تيره و… همه و همه گواهي بر اعتبار و عظمت و شناسنامه ي هويت سترگ منطقه است.
افزون بر اين مظاهر مادي بايد از نماد و نودهاب معنوي و نيروي انساني ماهر و چهره اي سرشناس و خوش فكر و انديشمند منطقه نيز غافل نشد . كاشمر در ادوار گذشته چهره هاي خوش نامي همچون اهلي ترشيزي (قرن دهم ) ، شهاب ترشيزي ( قرن يازدهم )، ظهوري ترشيزي ( قرن يازدهم ) ،محي الدين طرثيتي ( قرن پنجم ) عميد الملك كندري ( وزير طغر بيك سلجوقي قرن پنجم ) شيخ احمد جامي ناقصي و… نام برد در دوران حكومت پهلوي نيز دكترمنوچهر اقبال تا سطح وزير و نخست وزير حكومت وقت پيش رفت .
با اين همه تنها نماد منطقه ترشيز كه به اسطوره تبديل شده است ” سرو كاشمر ” است كه همواره در زبان شعرا و نويسندگان به عنوان نمادي از آزادي ، مظلوميت ، مثله شدگي و … فراوان به كار رفته است . از آن جمله :
….سبزي سرو قد افراشته كاشمر است / كز نهان سوي قرون / مي شود در نظر اين لحظه پديدير مرا
يا :
من چون درخت معجز زرتشت / چون سرو كاشمر / با شاخ و برگ سبز بهاران / قد مي كشم به روشني جمع / از سايه هاي دور كناران …( م . سرشك )
سرو كاشمر چونان كه گفته شد يكي از مطرح ترين اسطوره هاي ايران است و ده ها شاعر و نويسنده به مناسبت هاي مختلف در آثارشان از آن نام برده اند. كاشمر در دراز ناي تاريخ افزوده بر 25 نام به خود ديده است كه معروف ترين آنها عبارتند از :
كاشمر ،كشمر ، كشمير ،كاجغر ،بُست ،بُشت ، طَرثيت ،سلطان آباد ،ترشيز ، ..
كاشمر پيش از سال 1314 ترشيز ناميده مي شد و در اين سال با تصويب هيات وزيران به كاشمر تغيير نام داد كه تا سال 1374 شهرستان بردسكن و تا سال 1382 شهرستان خليل آباد را نيز در بر مي گرفت و بخش هاي تابعه آن محسوب مي شدند.
در پايان نيك است بدانيم كه در سال 1302 ملك الشعراي بهار شاعر سر شناس و پر آوازه معاصر به نمايندگي از طرف مردم كاشمر براي مجلس شوراي ملي برگزيده شد . سزد كه صاحبان قلم و سروران گران قدر از خطا هاي احتمالي نويسنده چشم فرو پوشيده و قلم به دست گيرند و دين خويش و حق منطقه را ادا فرمايند.
واژه شناسی
»» منطقهي مورد بحث اين كتاب كه ديرزماني با نام عمومي « ترشيز » شناخته ميشد و امروزه در قالب سه شهرستان: كاشمر، بردسكن و خليل آباد ظاهر گرديده است، در طول تاريخ چند هزار سالهي خود، نامها و اسامي گوناگوني را بهخود گرفته است. بررسي اين اسامي و شناخت درست آنها، بهدرك صحيح تحوّلات و تطوّرات تاريخي اين سرزمين، مدد بسيار ميرساند. لذا با رعايت تقّدم و تأخّر تاريخي، وجوه تسميه و موقعيّت هريك از نامهاي ذيل را به اختصار بيان مينماييم:
»» كشمر: اين نام كه بهصورتهاي « كيشمر، كشمير، كشمار و كاشمر » نيز ذكر شده، قديميترين نامي است كه از بخشي از ناحيهي مورد بحث ما، در متون قديم بهچشم ميخورد. جايگاه تاريخي اين شهر، با موقعيت جغرافيايي روستايي كه هماكنون با با همين نام، با برج رفيعي بهقدمت حدود نُه قرن، در حدود ده كيلومتري شرق شهرستان بردسكن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را بهخود خيره ميسازد، مطابقت دارد.
صورتهاي مختلف واژهي مذكور، بارها در اشعار شعراي جديد و قديم بهكار رفته است. گرچه در مواردي مراد شاعر از آن، شهر يا ايالت مشهور كشمير هند بوده است. امّا آنجا كه سخن از « سرو » در ميان است، ديگر براي خواننده شكّي باقي نميگذارد كه مراد، همين كشمر مورد نظر ماست.
نام باستاني و اصلي شهر، بيترديد كشمر است و بسياري از نويسندگان همچون فردوسي،
بارها از اين نام استفاده كردهاند:
همه نامداران به فرمان اوي سوي سرو كشمر نهادند روي
امّا جالب است كه، معزّي شاعر تواناي قرن پنجم هجري از واژهي كاشمر استفاده ميكند:
تُرك نزايد چو تو، به كاشغر اَندر سرو نبالد چو تو، به كاشمر اَندر
فرهنگ نويسان و لغتشناسان، در معناي اين واژهها نظرات مختلفي ارائه دادهاند: آغوش مادر، كنار يا سينهي خورشيد، كنار آتشكدهي مهر، آيين مادري و… از جملهي آنهاست.
»» بُشت: منابع تاريخي در قرون نخستين اسلامي، از اين نام استفاده كردهاند. البتّه چنين مينمايد كه پژوهشگران در عرصهي تاريخ اين خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پيرامون اسامي بُشت و پُشت، بهنحوي دچار دوگانگي و سردرگمي شده و مخاطبان خود را نيز به وادي گمراهي كشاندهاند. چه برخي از آنها، اسامي مذكور را منحصر بهنام يك شهر دانستهاند و برعكس، برخي ديگر آنرا نام ولايتي بزرگ پنداشتهاند. از جمله: « ابوالحسن زيد بيهقي » ميگويد: « آنرا بدين جهت بشت خواندهاند كه بُشتاسب (گُشتاسب) آنرا بنا نهاد.»
چنانكه ميبينيم، در تعريف فوق، صحبت از يك شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نيز ميگويد: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحي نيسابور، تشتمل علي مأتين و ستّ و عشرين قريه، منها كندر.»
بنابراين در اينجا، بشت، شهري است با دويست و بيست و شش قريه و منطبق بر تعريفي كه از ترشيز ارائه شده است. امّا در مواردي نيز، بُشت فراتر از حوزهي يك شهر، بلكه در حدّ و اندازهي ولايتي بهكار رفته كه ترشيز يكي از شهرهاي آن بوده است.
« ياقوت حموي » مينويسد: « بُشت، نام دو جايگاه است: يكي ولايت بزرگي است به نيشابور كه بسياري از محدّثان و عالمان از آن برخاستهاند و ديگري، جايگاهي است از ناحيهي بادغيس هرات .»
ابن حوقل نيزـ كه خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامهي خود مينويسد: « ترشيز حومهي پُشت نيشابور، شهري است زيبا و پربركت …»
در مجموع، چنين مينمايد كه، بُشت نام شهري است كه بعدها به ترشيز تغيير مييابد. در حاليكه « پُشت » به كلّ منطقهي ترشيز اطلاق شده است.
در زمينهي وجه تسميهي اين نام، نظرات محتلفي ارائه شده است. برخي از صاحب نظران معتقدند بهسبب مهاجرت جمعيّت قابل توجّهي از اعراب به حدود اين شهر و نقش برجستهاي كه اين شهر در عرصهي ادبيّات عرب داشته و بهعنوان پشتوانهي علوم اعراب محسوب ميشده، به « پُشتالعرب » مشهور گرديده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نيز كه مينويسد: « پُشت »، مخفّف پُشتيبان است و از آنجاكه منطقهي ترشيز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسياري بوده، بهعنوان پُشت و پُشتيبان نيشابور شناخته ميشده است، مؤيّد اين نظر است.
برخي نيز از منظر اقتصادي به آن نگريسته، معتقدند بهخاطر توليد غلاّت و موادّ غذايي مازاد بر مصرف داخلي، يا بهجهت مركزيّت بشت در تجارت و صدور كالاهاي خراسان به اصفهان و شيراز و بالعكس، به اين نام ناميده شده است.
نگارنده نيز بر جمع نظرات معتقد است. يعني هم از نقطه نظر علميـ فرهنگي و هم از جنبهي اقتصادي، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتيبان نيشابور يافته است.
»» بُست: از ديگر نامهاي ناحيهي مورد بحـث ماســت كه در قــرون سـوّم و چهارم هـجــري،
معمول بوده است. با توجّه به توصيفاتي كه سيّاحان قرون نخستين اسلامي از باغات ميوه، بستانها و مناظر چشمنواز اين ديار ارائه داده و تصريح كردهاند: « ترشيز، شهري است زيبا و پربركت »، در مييابيم علّت نامگذاري آن نيز، همين زيبايي و بستانهايش بوده است. البتّه نبايد اين شهر را با شهر بُست سيستان ـ كه بر كرانهي رود هيرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.
»» تُرشيز: متداولترين نامي است كه در متون تاريخي بهكار رفته است. اغلب منابع، آنرا به ضَمّ اوّل و راي ساكن، « تُرشيز» ذكر كردهاند. ليكن ياقوت حموي آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شين نقطه دار مكسوره در زير آن « طُرَُشيز » آورده است.
پيرامون وجه تسميهي تُرشيز نيز، نظرات مختلفي ابراز شده است. برخي از محقّقان، آنرا به فتح « ت »، به معني آبنوس آوردهاند.
گروهي ديگر معتقدند بدان سبب كه زردشت از زادگاه خود – شيز در آذربايجان- به اين ناحيه آمد و در اينجا درخت سروي بهشتي كاشت و آتشكدهاي بنياد نهاد، آنرا تَرشيز، به معني « شيز نو » نام نهادهاند.
امّا دكتر باستاني پاريزي را نظر ديگري است. وي احتمال ميدهد با توجّه به آبي كه در گذشته به سمت ترشيز ميآمده و در مقسمي به شش قسمت تقسيم ميشده است، نام اين شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـهاند، سپـس با تغيـيراتي به شــكـل
« تَرشيز » درآمده است.
»» طُرَيثيث: اغلب جغرافي نويسان مسلمان در قرون اوّليّهي اسلامي، ترشيز را « طُرَيثيث» بهضمّ طاء و فتح راء و سكون ياء المثنّاه من تحتها و كسرِالثّاء » ضبط كردهاند. گرچه برخي نيز همچون « حافظ ابرو » و « ياقوت حموي»، آنرا مُعرّب يا وجهي از تعريب طُرشيز، طُرَثيث يا ترسيس ميدانند، ليكن بهنظر ميرسد اسامي مذكور تحريفي از طرثيث باشد و نه تعريب آن.
برخي نيز احتمال ميدهند بهخاطر شائبه و صبغهي زردشتي بودن واژهي ترشيز، مورّخان و جغرافيدانان مسلمان اين كلمه را كنار گذاشته و بهجاي آن از « طريثيث » كه كلمهاي است عربي ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده كردهاند.
»» سلطانيّهي ترشيز: در پي يورش تيمورلنگ و تخريب ترشيز كهن در سال 784 هـ.ق، محلّ اصلي و قديمي ترشيز كه گمان ميرود، در محدودهي روستاهاي فيروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان كنوني بردسكن قرار داشته، رها شد و ساكنان آن تبعيد يا به روستاها و شهرهاي همجوار كوچ كردند. از جمله جماعتي از آنان به ناحيهي « سوسفد » (سُسفَد) ترشيز واقع در ضلع شرقي شهر كاشمر فعلي مهاجرت كردند. اين قَصَبه كه بعدها بههمّت شاه اسماعيل صفوي آباد گرديد، به سلطانيّه يا سلطان آباد ترشيز تغيير نام داد.
در فرهنگ انجمن آراي ناصري ميخوانيم: « ترشيز شهري است مشهور از بلاد خــراسان،
مشتمل بر دهات و قري و قصبات، پايتخت آن را سلطانيّه گويند كه حاكم نشين آنجاست.»
بارتولد نيز مينويسد: در آن دوره كلمهي ترشيز به تمام بلوك اطلاق ميشد و خود شهر گاهي سلطان آباد ناميده ميشد. نكتهي حائز اهمّيّت اين است كه از حدود يكصد و اندي سال پيش و به ويژه با گسترش اين شهر بهسمت جنوب و شكل گيري محلّه نو، بهتدريج واژهي سلطانيّه منحصر بهبخش قديم شهر شد و بخش تازهساز آن، ترشيز ناميده شد.معالوصف، چنان مينمايد كه واژهي سلطانيّه، همچون سه- چهار قرن گذشته با معرّف ترشيز ذكر ميشد. وجود صدها قبالهي ازدواج و وقفنامه، گواهي بر اين ادّعاست.
بنابراين، پژوهشگر در بررسي تاريخ منطقه، به دو ترشيز برميخورد: يكي ترشيز اوّليّه كه نگارنده جهت جلوگيري از تداخل نامها و مفاهيم، در اين كتاب اصطلاحاً آنرا « ترشيز كهن » مينامد و ديگري شهري است كه از حدود دويست و پنجاه سال پيش، به اين نام ناميده شده است و آنرا « ترشيز نوين » نام نهادهام. تفصيل اين موضوع را در جاي خود خواهيم آورد.
»» كاشمر: در تاريخ 8/5/1313 هـ.ش نام شهر، از ترشيز به كاشمر تغييير يافت. از آن پس اين شهر مدّتي در حوزهي تقسيمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال 1322 جزو شهرستان تربت حيدريّه شد و بالأخره در سال 1325 هـ.ش به شهرستان ارتقاء يافت.
شهرستان كاشمر تا پيش از جدايي شهرستانهاي بردسكن و خليل آباد از آن، بهصورت يك ناحيهي بزرگ، مشتمل بر بلوك سابق ترشيز بوده است. ليكن پس از آن، محدود به قسمتي از مناطق ترشيز كهن شده و بخش اصلي و نامبردار ترشيز ـ يعني مركزيّت ترشيز باستان و آبادي مشهور كشمرـ در قلمرو شهرستان بردسكن واقع شده است. در مورد وجه تسميهي كاشمر نيز همچون ديگر اسـامي اين شهر، نظـرات و ديدگاههـــاي مختلفي ابراز شده است. برخي معتقدند واژهي كِشمر كه ميتواند به معناي آغوش مادر باشد، با گذشتن از شكلهاي كيشمر، كشمير و كشمار، سرانجام به صورت كاشمر درآمده است.
حال آنكه چند تن ديگر از فرهنگ نويسان، كاشمر را صورت كامل شدهي كاجخر، كاژفر، كاشخر و كاشغر دانستهاند و براين باورند كه « كاش » برگردانيدهي كاج است و « كاجخر » يادآور سرو بزرگ و معروف اين سرزمين است.
امّا همچنانكه در آغاز اين بحث يادآور شديم، كاشمر واژهاي نيست كه مخلوق عصر پهلوي يا حتّي قرون معاصر باشد، بلكه نامي است كه حدّاقل نهصد سال پيش توسط معزّي ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجري ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از اينرو، بهنظر ميرسد، يكي از دلايل اصلي تغيير نام اين شهر از ترشيز به كاشمر (در عصر رضاخان)، تأكيد وي بر پيشينهي كهن و احياي هويّت ملّي و بومي منطقه، با يادآوري سرو معروف كشمر بوده است.
»» چكيدهي مطالب: برمبناي تحقيقات انجام شده، تاريخ و تمدّن ترشيز بسيار كهنتر از آن است كه در كتابهاي تاريخي، ثبت و ضبط گرديده است. معالوصف، پيشينهي تاريخ مضبوط ما به « كشمر » برميگردد كه با افول آن شهر، ترشيز كهن در محدودهي روستاهاي فيروزآباد و عبدلآباد كنوني (در حدود 30 كيلومتري جنوب بردسكن) رونق يافت و آنگاه پس از تخريبهاي مكرّر كه آخرين آن بهدست تيمور صورت گرفت، شهر ترشيز رها شده، دهها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه كيلومتري شهر قديم ترشيز ـ رونق گرفت و به ياد شهر قديم ترشيز، بدين نام ناميده شد. نام اين شهر در 1313 هـ.ش به كاشمر تغيير يافت. در حدود شش دهه بعد، يعني در سال 1374 هـ.ش بخشي از آن تحت عنوان شهرستان بردسكن استقلال يافت و در 1382 هـ.ش نيز بخش ديگري با نام شهرستان خليل آباد از آن جدا شد.
وضعيت موجود بخش كشاورزي شهرستان کاشمر
الف) وضعيت اقليمي وهواشناسي
متوسط بارندگي (mm) |
متوسط درجه حرارت C |
حداقل درجه حرارت C |
حداكثردرجه حرارت C |
رطوبت نسبي% |
وضعيت باد |
طبقه بندي اقليمي |
205 |
17.5 |
9.8- |
42.5 |
38% |
متوسط
|
خشک و نیمه خشک |
ب) وضعيت اراضي
واحد هكتار
مساحت شهرستان |
جنگل |
مرتع |
اراضي كشاورزي |
ساير |
جمع
|
334700 |
2721 |
7218 |
57014 |
267747 |
334700 |
ج) وضعيت منابع آب كشاورزي
منابع آبي |
چاه عميق (حلقه) |
چاه نيمهعميق (حلقه) |
قنات داير (رشته) |
چشمه داير (دهنه) |
رودخانه دائمي و فصلی |
جمع | ||
تعداد |
181 |
53 |
220 |
163 |
16 |
633 | ||
ميزان استحصال آب(m3) درسال |
138322000 |
6983000 |
105456000 |
26216000 |
15000000 |
291977000 | ||
تعداد چاههاي برقي: 173 |
تعدادچاههاي ديزلي: 8 |
تعدادچاههاي غيرمجاز: 0 | ||||||
د) وضعيت زراعت وباغباني (سال 84-83 )
نوع محصولات |
سطح زيركشت آبي |
ميزان توليد |
سطوح زيركشت ديم |
ميزان توليد |
جمع سطح زيركشت آبي وديم |
ميزان توليد آبي وديم |
سطح اراضي آيش | |
آبي |
ديم | |||||||
زراعي |
13604 |
111269 |
4950 |
1790 |
18554 |
113059 |
4000 |
8000 |
باغي |
10288 |
56553 |
16172 |
771 |
26460 |
57324 |
0 |
0 |
ج) محصولات اصلي ومهم شهرستان کاشمر سال زراعي 84-83
رديف |
نوع محصول |
سطح زيركشت (هكتار) |
ميزان توليد(تن) |
عملكرد در واحد سطح (كيلوگرم) |
رتبه استاني(تولبد) |
1 |
بادام دیم |
15850 |
444 |
300 |
1 |
2 |
انگورآبی |
3283 |
51391 |
16000 |
2 |
3 |
طالبی |
731 |
12425 |
16997 |
1 |
4 |
نخودآبی |
410 |
507 |
1236 |
1 |
5 |
خیار |
453 |
7970 |
17594 |
1 |
6 |
گندم آبی |
4900 |
12250 |
2500 |
|
7 |
جو آبی |
2100 |
4830 |
2300 |
|
»» محصولات مهم كشاورزي
نباتاتي كه در نواحي مختلف اين شهرستان كاشته ميشوند به ترتيب عبارتند از:
ـ گندم و جو كه در اكثر روستاها كاشته ميشود و بسيار مرغوب است . ذرت، ارزن، نخود لوبيا، عدس و ماش از عمده حبوبات قابل كشت در منطقه است.
ـ محصولات صيفي منطقه عبارتند از: خيار، بادمجان، گوجهفرنگي، كدو، خربزههندوانه و طالبي. ـ درختان ميوه عبارتند از: درخت مو (تاك يا انگور)، بادام، گردو، انار، پسته، انجير، زردآلو سيبدرختي، هلو، توت، آلبالو، شفتالو، به و انواع سبزيجات نظير نعناع، تره، شويد، پياز، كاهــو جعفري، ريحان، هويچ، شلغم، سيبزميني در روستاهاي مختلف شهرستان كاشته ميشود.
نباتاتي چون پنبه، كتيرا، چغندرقند و زعفران هم به وفور در منطقه كشت ميشود.
كاشمر منطقهاي فلاحتي و كشاورزي است كه زماني انبار غله خراسان به شمار ميرفته است و به علت وجود باغات مختلف به خصوص تاكستانهايش آن را شربتخانه خراسان نام نهاده بودند. زمينهاي مرغوب و حاصلخيز دشت حومه كاشمر و همچنين جلگه جنوبي اين شهرستان از حاصلخيزترين مناطق استان است، اين شهرستان جزو مناطق گرم و خشك است.
——————————————————————————–
»» محصولات مهم كشاورزي
نباتاتي كه در نواحي مختلف اين شهرستان كاشته ميشوند به ترتيب عبارتند از:
ـ گندم و جو كه در اكثر روستاها كاشته ميشود و بسيار مرغوب است . ذرت، ارزن، نخود لوبيا، عدس و ماش از عمده حبوبات قابل كشت در منطقه است.
ـ محصولات صيفي منطقه عبارتند از: خيار، بادمجان، گوجهفرنگي، كدو، خربزههندوانه و طالبي. ـ درختان ميوه عبارتند از: درخت مو (تاك يا انگور)، بادام، گردو، انار، پسته، انجير، زردآلو سيبدرختي، هلو، توت، آلبالو، شفتالو، به و انواع سبزيجات نظير نعناع، تره، شويد، پياز، كاهــو جعفري، ريحان، هويچ، شلغم، سيبزميني در روستاهاي مختلف شهرستان كاشته ميشود.
نباتاتي چون پنبه، كتيرا، چغندرقند و زعفران هم به وفور در منطقه كشت ميشود.
صنايع دستي شهرستان كاشمر
در گذشته صنايع دستي روستايي عبارت بودند از: ريسندگي، نمد، مالي و زيلو بافي، گليمبافي، سبدبافي، حصيربافي و سفالگري و در حال حاضر عمده اين صنايع صنعت قاليبافي است. قريب 3000 دار قالي در اين شهرستان فعال ميباشد. وجود شركت تعاوني فرش دستباف كاشمر، اداره فرش و موسسه فرشبافي آستان قدس خود مبين گسترش اين صنعت در سطح شهرستان است. در اين منطقه قاليچه بلوچي، قاليچههاي قاب آينه و قاب قرآني بافته ميشود. قاليهايي با طرح منظره، درختي، شكارگاه، قالي جنگلي، زيرخاكي و افشان از جمله ويژگيهاي قاليبافي كاشمر است.
——————————————————————————–
»» سوابق تاریخی فرش دستباف کاشمر
شروع تاریخ قالیبافی جدید در این شهر به سالهای قبل از 1300 ه.ش باز می گردد. اگر چه برای بعضی از تعابیر و روایات موجود، نمی توان گواه و مصداق مستندی ارائه نمود، اما بنابرمطالب گردآوری شده، می توان تا حدودی از ابهامات موجود پرده برداشت. شروع دوره بافت و بافندگی حاضر در کاشمر را باید در سالهای 1260 تا 1280 ه.ش جستجو نمود.
محمد کرمانی، اولین استادکار قالیبافی در منطقه کاشمر بود. از نام ایشان چنین به نظر می رسد که وی از اهالی کرمان باشد و به کاشمر مهاجرت کرده، اما عده ای معتقدند که زادگاه او روستای فروتقه واقع در 2 کیلومتری غرب کاشمر است و ایشان این هنر را در کرمان و از استادکاران کرمانی آموخته است. اما در این نکته که شروع و گسترش قالیبافی در کاشمر در سالهای 1260 تا 1280 ه.ش از روستای فروتقه آغاز گردید، تردیدی نیست و بی شک از همین نقطه به روستاهای مجاور انتقال یافته است. این استادکار اولین بار و بنا به سفارش حاج سید حسین سجادی، از اهالی فروتقه به بافتن قالی مبادرت ورزید. پس از آن با توجه به استقبال مردم روستا، به تدریج این هنر رو به گسترش نهاد و پس از فروتقه، روستاهای ترقبان، فدافن، کارخانه و رزق آباد، یکی پس از دیگری از آن پیروی کرده و به بافت قالی اقدام نمودند.
——————————————————————————–
»» نام فرش کاشمر در میان مراکز خرید و فروش قالی در داخل وخارج استان، از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردار بوده و هست و یافتن دلایل آن، عاملی شد تا بیش از پیش به سابقه بافت و کیفیت بافته های این ناحیه توجه نماییم. با بررسی تاریخ قالیبافی کاشمر، در می یابیم که قالیهای کاشمر همواره از حیث نوع و کیفیت، در مرتبه پایین تری از دیگر مناطق قرار داشته است.
این نکته با مشاهده موارد مکرر از تولیدات نسبتاً قدیمی که درکاشمر و دیگر نواحی مشاهده شد، تا حدودی مورد تأیید قرار می گیرد اما، در دو دهه اخیر تحولات نسبتاً مشهودی در کیفیت بافته های آن پدید آمده و نوید بخش تحولات عمیق تر در آینده ای نه چندان دور می باشد. در واقع شهرت فرشهای قدیمی کاشمر، در مقایسه با دیگر مراکز همجوار همچون نیشابور، سبزوار، گناباد و … به دلیل ارزانی آن نسبت به مراکز یاد شده، بوده است.
قالی کاشمر
سیسیل ادواردز نیز به این نکته اشاره دارد. وی در کتاب قالی ایران به قالیهای زمخت و درشتی که با طرحهای نازیبا در سالهای 36-1935 در کاشمر بافته می شد، اشاره نموده است. مهمتر از آن گره جفتی را که هم اکنون نیز کاربرد آن متداول است، از اهم ویژگیهای قالی قدیم کاشمر عنوان می کند. با کمی دقت در نوع طرحها و تغییر و تحولات کیفیت قالیهای این شهر طی یکصد سال اخیر، می توان 5 دوره نسبتاً متمایز در تاریخ قالیبافی کاشمر را برشمرد:
شروع قالیبافی تا سال 1340
از سال 1340 تا 1350
از سال 1350 تا 1360
از سال 1360 تا 1366
از سال 1366 تا به امروز
الف: شروع قالیبافی تا سال 1340
بخش نخست این دوران پنجگانه ، از زمان شکل گیری قالیبافی تا سال 1340 را شامل می شود. با وجود عرضه وسیع قالی، این دوره را می توان دوران خاموشی و سکوت فرشبافی کاشمر نامید. در این دوران افرادی همچون عزیز الله خانی، احمد ترک، محمد حسین وزان، علی ابراهیمی، علی سیاح، حاج عباس گلستانی، غفاری و … در تولید فرشهای مرغوب کاشمر اهتمام ویژه ای داشتند و با وجود ویژگیهای خاص تولیداتشان، به دلیل سهم ناچیز آنها در مقابل تعداد بی شمار قالیهای نامرغوب کاشمر، نمی توانستند درتغییر شیوه های بافت و تولید قالی مرغوب، مؤثر واقع شوند. عمده ترین مشخصات فرش در این دوران کاربرد رنگهای مناسب گیاهی، استفاده از شیوه های چند چین یک پود، جفتی بافی و از همه مهمتر عدم تنوع طرحهاست.
دو طرح بنام و شناخته شده سالهای قبل از 40، طرحهای حسن قاضی و زرین کلک است. این دو طرح که عمدتاً در نواحی تربت حیدریه و روستاهای ما بین تربت و کاشمر بافته می شدند، در مناطق بسیاری از جمله کاشمر نفوذ یافتند و طی سالهای متمادی به طور پراکنده توسط بافندگان کاشمری مورد استفاده قرار گرفتند. از طرفی بر اساس تحقیقات انجام شده، استفاده از طرحهای خشتی که تشابه زیادی با قالیهای چهارمحال و بختیاری دارد، در سالهای قبل از 1330 در کاشمر متداول بوده است. طی آن سالها، این طرح بخش زیادی از تولیدات این ناحیه را به خود اختصاص داده بود و توسط بسیاری از تولید کنندگان معروف کاشمر، به تعداد زیاد، تهیه و به فروش رسید. در مورد دلایل و نحوه ورود این طرح به حوزه قالیبافی کاشمر، توضیح چندانی نمی توان یافت. اما براساس برخی منابع تاریخی، در زمان نادرشاه افشار، گروهی از طوایف بختیار به نواحی غربی کاشمر کوچ کردند که می تواند عامل ورود این طرح به کاشمر باشد.
ب: از سال 1340 تا 1350
سال 1340 را می توان سال تحول، جنبش و نوآوری برای قالی کاشمر برشمرد. در این سال با ورود استاد علیپور، دگرگونی عظیمی در قالیبافی استان خراسان، به ویژه کاشمر روی داد. وی پس از اقامت چهار ساله خود در کاشمر تأثیر عمیقی در قالیبافی این منطقه برجای گذاشت که هنوز هم اثرات آن نه تنها در کاشمر، بلکه در تمام نقاط استان خراسان، قابل مشاهده است. وی با ورود خود، موج نوینی از طرحها و ابتکارات جدید را وارد عرصه قالیبافی کاشمر نمود و با توجه به فقر طرحها و خلاء ناشی از آن، منشاء بروز اثرات مهمی در آن خطه گشت. نوآوری و تحول در طرحها، در کنار بالا بردن رجشمار فرشها تا حدود 35 و 40 رج، از خصوصیات بارز این دوران است. عرضه لوح زیرخاکی که در خراسان به ویژه کاشمر به طرح کاسه و کوزه معروف است، با استفاده از برخی موتیف ها و گلهای رایج در طرحهای تبریزی، بدعتی بود که باعث رونق قالیبافی کاشمر شد. این طرح که در سراسر آن علاوه بر استفاده از تصاویر کوزه، گلدان و کاسه، مناظر متعددی نیز وجود داشت، عموماً در زمینه های سرمه ای و لاکی عرضه می شد. عدم رنگ آمیزی نقشه ها در حین طراحی و مشخص نمودن هر بخش از طرح با یکی از اعداد، از دیگر نوآوریهای استاد علیپور بود که از تبریز به ارمغان آورد. به این صورت که در کنار هر نقشه، نمونه ای ازنخهای رنگی مورد نظر قرار می گرفت و محل قرار گرفتن هر رنگ درمتن نقشه، با شماره های مخصوص مشخص می شد. شیوه ای که هم اینک پس از گذشت 30 سال، همچنان ویژگی خاص طراحان کاشمر است.
طرح چهار فصل، از دیگر طرحهای مشهور استاد علیپور در خراسان است که موفق به پیدا کردن نسخه اصلی این طرح نشدیم. اما مشابه آن طرح در نیشابور، نزد استاد غلامرضا پیدا شد که از جمله طرحهای سفارشی ایشان به استاد علیپور است.
نوع قلم و سبک خاص استاد علیپور، به جهت رعایت برخی شیوه های بدیع، دارای تفاوتهای بارزی با سبک های بعد و قبل از خود است. عدم تقارن ظاهری در کلیه نگاره ها و اجزای هر طرح که در نگاه اول قابل تشخیص نیست، ویژگی بارز طرحهای اوست که امروزه نیز در کلیه نقوشی که به سبک وی طراحی می شود، قابل مشاهده است.